سفرنامه ی پرنده نگری در سواحل مَکُران
داستانهای پرنده نگری در سفر، معمولا شرح داستانِ برنامهای یکروزه و بهمقصدی خاص هستند. این سفرنامه اما خلاصهای از سفر به سیستان و بلوچستان و سواحل مکران است. این سفر بسیار آهسته 300 کیلومتری، در بهمن و اسفند نود و هشت است که از “گواتر” در مرز دریای عمان با پاکستان شروع، و تا باغهای موز زرآباد ادامه داشت. اگر روزی قصد سفر در این مسیر ساحلی بینظیر را داشته باشید، خواندن این سفرنامه به شما ایدهای از اینکه چه پرندههایی را در چه جایی از مسیر ممکن است ببینید، خواهد داد.
شروع سفر از گواتر
خلیج گواتر جایی بود که این سفر هیجانانگیز شروع شد. خور یا خلیج گواتر رویشگاه جنگل حرا است که در جنوب شرقیترین نقطهی سیستان و بلوچستان قرار دارد. این خلیج میزبان بسیاری از پرندگان آبزی از جمله باکلان، پلیکان، کاکایی، پرستوی دریایی، حواصیل و بسیاری دیگر است. برای یک پرنده نگریِ لذت بخش در پای درختان مانگرو، باید یا از یک قایق میخواستم تا مرا به میان جنگل ببرد و یا پیاده از خشکی خود را میرساندم. اما از آنجا که چکمه نیاز بود و من همراه نداشتم تصمیم گرفتم تا پرندگان آبزی را در ادامه ی مسیر، یعنی روستای بریس مشاهده کنم.
بریس و تماشای تلیله های سفید
پس به سمت غرب حرکت کردم و بعد از عبور از پسابندر به بریس رسیدم. بریس با سه شکل از دسترسی به اقیانوس، برای من بهترین تجربه دیدن پرندگان آبزی و کنار آبزی بود. اولین دسترسی در 10 کیلومتریِ پیش از بریس در کنار ساحلی دنج بود که غیر از من هیچ گردشگری نبود. کمپ یک هفته ای در این ساحل صحنه زیبایی رو در خاطرم ثبت کرد که شاید در انیمیشن کوتاهِ Piper دیده باشید.
فرار دوان دوانِ تلیله های سفید از موج و سپس تعقیب همان موج در برگشت به دریا. در واقع حلزون هایی که دریا به ساحل آورده برای گریز از شکار، در زیر ماسه ها پنهان می شوند و هر بار در برگشت موج بیرون آمده و خود را به جریان آب می سپارند تا کمی به دریا نزدیک تر شوند. با برگشت موج و تا قبل از فرو رفتن دوباره ی حلزون ها، تلیله ها این فرصت کم برای شکار را جشن میگیرند.
دومین دسترسی از بلندای چند صد متری صخره ی معروفِ بریس بر روی دریا بود. این صخره سه دماغه دارد و دماغه ی غربی، دیوان رود نام دارد. جایی که گردشگران برای گرفتن عکس های اینستاگرامی از بالای اسکله و قایقهای روی آب، جمع میشوند. اینجا شاید بهترین مکان برای آموزش شناسایی انواع کاکایی و پرستوی دریایی باشد. با ایستادن بر لبهی صخره در هنگام باد، میتوان از فاصله نزدیک این پرندگان را در زیر پا و یا در بالای سر مشاهده کرد که بر روی باد سوار شده و به رقص درمیآیند.
تماشای پرندگان در فاصله چند متری
پیش از غروب در زیر پای شما در دیوارههای این صخره، جمعیت زیادی از باکلان بزرگ در لانههاشان گرد هم میآیند. برای دیدن آنها یا باید به دو دماغهی دیگر رفت و یا خود را برای سومین راه دسترسی به اقیانوس آماده کرد. این راه همانا ساعت 5 صبح بیدار شدن و خود را به اسکله رساندن است. در طی چند مرتبه هر بار از یک ناخدا درخواست کردم تا اجازه بدهد با تیمش بر روی قایق همراه شوم. به وسط دریا که رسیدیم اگر دریا زده نشده باشیم میتوان با شوق شاهد نمونهای از همزیستی بین انسان و پرندهها بود.
پلیکان خاکستری و انواع کاکایی به فاصلهی چند متری دور قایق منتظر میمانند تا صیادان ماهیهای صید شدهای را که نمیخواهند به درون آب بیاندازند. و شما حتی بدون دوچشمی میتوانید از دیدنشان لذت ببرید. سبز قبای هندی نیز گونهی خاص این منطقه است که در سرتاسر مسیر بهراحتی در حاشیهی شهر و روستاها بر روی سیمهای برق میتوان دید. غراب گردن قهوه ای هم، گونهایست که البته باید برای دیدنش مثل من خوش شانس باشید.
پرنده نگری در چابهار
در ادامه مسیر به بندر چابهار رسیدم. بدون شک بهترین مکان چابهار برای دیدن پرندگان غیر آبزی، ساحل صخرهای هتل لیپار است که دید به سوی خلیج چابهار دارد. یکی از گونههای کمیاب که پرندهنگران با سابقه هم، آرزوی دیدن آن را دارند را بارها در بین درختان مسواک دیدم. بوچانگا با اندازهی کلاغ و به رنگ سیاه، با دم بلند و چشمان خونین رنگ، پرندهای شدیدا خجالتی است که در زیر آفتاب رگههای قهوهای تنش نمایان میشود.
زنبورخوار سبز و صحنه شکار سنجاقک اینجا به سادگی قابل دیدن بود. درست ابتدای اسفند بود که صدای آواز شهدخوارِ تازه از راه رسیده با لباس جدید بنفشش همهجا را پُر کرد. میوهی ریز و گیلاسیِ درخت مسواک، پرندههای زیادی از جمله میوهخوار و بلبل خرما را به خودش جذب کرده بود. کلاغ هندی هم من را یاد نزدیکی مکانی و فرهنگی این منطقه با هندوستان میانداخت.
جهلو و موزهای معروف چابهار
بعد از طی 170 کیلومتر از چابهار به کرانهی غربی، به شهر جُهُلو رسیدم که به زرآباد شناخته میشود. اقامت دو هفتهای من در چند کیلومتر بعدتر در اطراف رودخانهی رابچ بود، همانجایی که موزهای معروف چابهار کشت میشوند. سیلاب بزرگ دیماه 98 با نشاندن کود و بذر در دشتهای اطراف یکی از زیباترین چشماندازهای کره زمین را بهوجود آورده بود.
دستههای میلیونی پروانه که از روی دشتهای سرسبز حرکت میکردند و صدای تیز دراج های نر در بین درختان موز برای یافتن جفت. سرود هماهنگ یاکریمهای خجالتی بر روی شاخههای دور. حملهی بیباکانهی یک زوج دیدومک با جیغهای پیدرپی برای دور کردن من از لانهشان که حتما در آن حوالی بود. ماهیخورک سینه سفید با رنگ آبی بینهایت شفافش بر روی درخت بلند کنار رودخانه. همهی اینها به همراه دیدن انواع گنجشکسانان مثل گلوآبی، شهدخوار، چکچکها و چکاوکها، یکی از به یادماندنی ترین تجربههای پرنده نگری در ایران و سفر به سیستان و بلوچستان از جمله سواحل مکران را در ذهن من برای همیشه ثبت کرد.