در این بخش مطالب و مقالات مرتبط با پرندگان، پرنده نگری و حفاظت پرندگان که توسط اعضا و همراهان آوای بوم نگاشته شده است منتشر میگردد.

اقدامات و عملکرد مجموعه‌ی کمیته‌ ثبت پرندگان

مجموعه‌ای با عنوان کمیته‌ ثبت پرندگان از چند سال پیش در کشور مشغول به فعالیت است و در زمینه‌ی ثبت مشاهدات پرندگان کمیاب، اصلاح اسامی پرندگان و ارائه‌ی چک لیست پرندگان کشور فعالیت مینماید. پیروی آنکه برخی از اقدامات این مجموعه نیاز به رویکرد ملی داشته و تصمیماتی قانونی را نیاز دارد، انجمن حفاظت پرندگان آوای بوم و موسسه پرنده شناسی طرلان وظیفه‌ی خود دانستند که در این ارتباط مواردی را به اطلاع عموم جامعه‌ی پرنده شناسی و پرنده نگری کشور و همچنین سازمان حفاظت محیط زیست برسانند. در این ارتباط این ۲ مجموعه بیانه‌ای صادر نمودند که میتوانید آن را از لینک زیر دانلود کنید و یا متن آن را در ادامه بخوانید.

دانلود فایل بیانیه‌ی آوای بوم و طرلان در ارتباط با مجموعه‌ی تحت نام کمیته‌ ی ملی ثبت پرندگان

بیانیه‌ی مشترک انجمن حفاظت پرندگان آوای بوم و موسسه پرنده‌شناسی طرلان در خصوص اقدامات و عملکرد مجموعه‌ی کمیته‌ ثبت پرندگان

چندسالی است به همت تنی­ چند از علاقمندان و فعالان حیطه‌ی پرندگان، گروهی با عنوان کمیته‌ ثبت پرندگان ایران به فعالیت می­پردازد و در جهت ارتقای اطلاعات ثبت شده در مورد پرندگان تلاش می­نماید. پیرو پرسش های متعدد دیگر علاقمندان و فعالان این عرصه، نظر دو مجموعه طرلان و آوای بوم اعلام می‌­شود.

یقینا بزرگواران فعال در کمیته‌ ثبت پرندگان با حسن نظر، تمام تلاش و کوشش خود را برای ارتقای علمی و جایگاه کشورمان در زمینه‌ی پرندگان بکار گرفته‌اند که جای تشکر و قدردانی است. اما زمانی که صحبت از یک کمیته‌ی ملی به میان می‌آید، صرف نظر از نوع فعالیت، اولین گام ثبت رسمی فعالیت آن مجموعه است. همچنین مجموعه مذکور الزاما باید دارای اساسنامه‌ی رسمی و مورد تایید قریب به اتفاق فعالان آن عرصه خصوصا مجموعه‌های رسمی و دارای هویت حقوقی، اساتید و صاحب‌نظران باشد. یک کمیته ملی با یک موسسه و شرکت متفاوت است و لازم است تنها منعکس کننده‌ی اجماع نظرات ملی و نه شخصی باشد.

نحوه‌ی حضور اعضا و معیارهای انتخاب باید شفاف بوده و بدور از دیدگاه‌های شخصی و سلیقه‌ای حضور تمامی افراد و گروه‌های تخصصی فعال در کشور در چنین کمیته‌ای میسر باشد چرا که تصمیمات چنین کمیته‌ای در درجه‌ی اول گروه‌ها و علاقمندان فعال را تحت تاثیر قرار خواهد داد. در ادامه تمامی تصمیمات آن کمیته الزاما باید براساس رای‌ گیری رسمی با اکثریت فعالان و صاحب‌نظران باشد و دسترسی به صورت‌جلسات و نحوه‌ی تصمیم‌گیری­ها کاملا مشخص باشد.

تصمیمات باید به صورت رسمی پس از تایید نهادها و مراجع رسمی، که در این مورد سازمان حفاظت محیط زیست می‌­باشد، اعلام شود و از همه مهمتر حدود و اختیارات چنین مجموعه‌ای از سوی نهادهای مرجع به رسمیت شناخته شود. از دید موسسه‌ پرنده شناسی طرلان و انجمن آوای بوم بعنوان دو موسسه و سازمان مردم‌نهاد رسمی فعال در زمینه‌ی پرندگان، کمیته‌ ثبت پرندگان مجموعه‌ای غیر رسمی از افراد و متخصصان دلسوز است که همراهی و همکاری با ایشان باعث افتخار ما است، اما فعالیت آن به هیچ عنوان فعالیت یک کمیته‌ی ملی نبوده و نظرات آن صرفا منعکس کننده‌ی نظر فرد یا افراد بیان‌کننده‌ي آن است و نباید به عنوان تصمیمات نهایی در سطح ملی در نظر گرفته شود.

از جمله فعالیت‌های کمیته‌ ثبت پرندگان ایران که نباید به عنوان تصمیمات و فعالیت‌های ملی در نظر گرفته شود می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • ثبت ملی پرندگان و اعلام چک لیست گونه‌ها

ضروری است که در هر کشور یک چک لیست رسمی از تعداد و اسامی گونه‌های مشاهده شده‌ی پرندگان وجود داشته باشد. بدیهی است که نگارش و به روز رسانی این چک لیست باید از سوی یک سازمان متولی و ملی انجام گیرد و یا آن سازمان، اقدام را به صورت رسمی به کمیته‌ای ملی واگذار نماید. در سال‌های گذشته مجموعه‌ای که با عنوان “کمیته‌ ثبت پرندگان” شناخته می‌شود، چک لیستی را ارائه نموده و آن را به روز رسانی مینماید که به طور رسمی و قانونی به تایید سازمان متولی (سازمان حفاظت محیط زیست) نرسیده  است. بنابراین این دو موسسه وظیفه‌ی اخلاقی خود میدانند که به اطلاع عموم برسانند که چک لیست و طبقه‌بندی ارائه شده توسط مجموعه‌ی ثبت پرندگان صرفا چک لیستی بر اساس نظرات فرد یا افراد دخیل در نگارش آن است و دارای وجاهت ملی یا بین‌المللی نیست. نیاز به یادآوری مجدد است که این موضوع ارزش فعالیت‌های انجام شده توسط آن کمیته را کم نکرده و صرفا یادآور میزان اعتبار آن است.

  • ثبت مشاهدات پرندگان کمیاب، زادآور و غیره

پرنده‌نگرها در سراسر دنیا از تماشای پرندگان کمیاب لذت برده و علاقه به ثبت مشاهدات خود دارند و بسترهای مختلفی برای ثبت مشاهدات پرندگان در سطح ملی و بین‌المللی وجود دارد که پرنده‌نگران فارغ از اینکه در کدام کشور و در کدام منطقه هستند می‌توانند از آن‌ها برای ثبت مشاهدات خود استفاده نمایند. مجموعه‌‌ای که با عنوان کمیته‌ ثبت پرندگان ایران شناخته می‌شود نیز در سال‌های اخیر به عنوان یک بستر برای ثبت مشاهدات به کار گرفته شده است. اما طرلان و آوای بوم یادآور می‌شوند که ثبت‌های منتشر شده در رسانه‌های آن مجموعه مشابه دیگر بسترهای ملی و بین‌المللی هستند و ارزش قانونی یا ملی بیشتری از دیگر بسترها یا پلتفرم‌ها ندارد.

  • نامگذاری و رده‌بندی پرندگان ایران

اخیرا کمیته‌ ثبت پرندگان ایران اقدام به اصلاح نام پرندگان و رده‌بندی آن‌ها در ایران نموده است که به نظر می‌رسد اقدامی فراتر از حدود اختیار هر مجموعه‌ی مستقل بوده و نیازمند رویکرد ملی است. در درجه اول رده‌بندی پرندگان باید بر اساس یک و یا چندی از رفرنس‌های جهانی باشد و تنها با مطالعه‌ی چند مقاله‌ی موردی و یا دیدگاه شخصی نمی­توان در سطح ملی در مورد تغییرات رده‌بندی تصمیم‌گیری نمود. این مهم نیازمند برگزاری جلساتی رسمی با حضور متخصصان و مراجع ملی است و یک فرد یا گروه نمی­‌تواند با عنوان گروهی ملی بدون تایید رسمی آن مراجع به اعلام چنین مواردی تحت عنوان فهرست ملی اقدام نماید.

اولین مشکل دراین خصوص تفاوت‌هایی است که ممکن است با رده‌بندی‌های مراجع جهانی ایجاد شود و یا تعدد نظرات در اعلام رده‌بندی پرندگان یک کشور پیش آید. تغییرات دائمی در این مورد سبب سردرگمی متخصصین و علاقمندان خواهد بود. در جهان نیز تغییرات رده‌بندی پرندگان هرچند سال یکبار توسط مراجع اعلام می‌­شود. بدون شک تمامی مقالات علمی و نظرات متخصصین در جایگاه خویش محفوظ و دارای ارزش است اما نحوه ایجاد تغییرات در رده‌بندی های ملی نیازمند دیدگاهی عمیق‌تر است و شایسته است در کشور ما نیز این مهم در زمان‌های مشخص و با روندی از پیش تایید شده و با نظر جمعی متخصصان باشد.

در مورد نام‌گذاری پرندگان و خصوصا تغییر نام‌های پرندگان نیز انجمن آوای بوم و موسسه پرنده شناسی طرلان به اتفاق بر این باوراند که سرزمین پهناور ایران مجموعه‌ای از فرهنگ‌ها و سنن متفاوت است و همانگونه که نام افراد در این کشور بی‌همتا مجموعه‌ای از نام‌های فارسی، ترکی، عربی، کردی، سیستانی، بلوچ و … است پسندیده است برای ایجاد وحدت ملی نام‌گذاری پرندگان نیز از این قاعده مستثنی نباشد. طی سال‌های مختلف نام‌های پرندگان با ترکیب زیبایی از همه فرهنگ‌ها و قوم‌های حاضر در کشور همراه بوده است که از سال‌ها قبل در یکسان‌سازی نام‌های پرندگان ایران از آن بهره گرفته شده است و در بسیاری از نوشته‌ها و مقالات بکار رفته‌اند. هرگونه دخل و تصرف در این نام‌گذاری ها نیازمند دقت و واکاوی های طولانی مدت است و همه گروه‌ها، موسسات و علاقمندان و خصوصا مراجع ملی ما از جمله سازمان حفاظت محیط زیست باید چنین تصمیماتی را تایید نمایند و پس از آن اقدام به اعلام آن شود.

اولین مشکل در تغییرات دائمی نام‌های پرندگان سردرگمی عموم جامعه در برخورد با نام‌گذاری و یا جستجوی نام‌ها است و در قدم بعدی احتمالا سردرگمی در نحوه بیان اسامی در مقالات و نوشته‌ها ایجاد می­‌شود. نویسندگان این بیانیه علی‌رغم احترام بسیار برای دوستان عزیز و محترم در کمیته‌ ثبت پرندگان ایران، ضمن اعلام نگرانی از روند حاضر اعلام می‌دارند که فعالیت‌های آن مجموعه‌ی محترم را نه به عنوان کمیته‌ای ملی و حاصل خرد جمعی، که تنها به عنوان تصمیمات و نظرات یکی از چندین مجموعه‌ی فعال در عرصه پرنده‌نگری و حفاظت پرندگان به رسمیت می‌شناسد. یقینا پس از ایجاد یک کمیته ملی با چهارچوبی مشخص کلیه تصمیمات و نظرات نهایی آن کمیته مورد احترام خواهد بود.

 

رونوشت: معاونت محیط زیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط زیست

 

ایمان ابراهیمی                                                            علیرضا هاشمی

مدیر انجمن حفاظت پرندگان آوای بوم                                مدیر موسسه پرنده شناسی طرلان

پرنده نگری، دریچه ای به دنیای شگفت انگیزِ درون

 

تقدیم به روانِ شادِ بهراد فرخنده

راهش جاوید و یادش زنده بادا

“عشق به معشوق، آن پرنده ی زیباست، که هیچ قفسی، توانِ در خود گنجاندن آنرا ندارد.”

در مورد “پرنده نگری چیست” ، مطالب، بسیار نگارش شده اما در مورد چیستیِ آن، اندک. اگر با تعریف پرنده نگری آشنا نیستید لطفا مطلبی در همین ارتباط را در سایت آوای بوم مطالعه کنید. زیرا این نوشته با فرضِ آشناییِ خواننده با پرنده نگری نگاشته شده و هدف آن ایجاد بینشی عمیق تر است. بینشی از جنس زندگی برای رهایی از زندگی. تا ببینیم چگونه میتوان با تفریحی ساده همچو پرنده نگری به عمقِ لحظه ی اکنون پرش کرد. پرشی از جنس شهامت. این مهم از طریقتی پاک حاصل میشود و آن طریقِ مشاهده ی زندگی است آنگونه که هست. و مشاهده گر شدنِ دنیایِ پرندگان، این نقوشِ مقرب درگاه الهی، در خود احتمالی را حمل میکند که در آن احتمال، هر شخصی بخواهد، بتواند به لحظه اکنون پرتاب شود. لحظه ای که مکاتب اعتقادی مختلف با روش های گوناگون سعی در تحقق آن داشته اند، هر چند که چندان موفق نشده باشند. 

دنیای حیوانات، آن رازِ سر به مُهر را در خود همچون آیینه ای بازتاب میکند. آیینه ای بی گرد و غبارِ نفس. حیوانات به تمامی، آنگونه هستند که باید باشند. آنها در سایه کمالی قرار دارند که از جنس تکامل است. و پرندگان، از میان سایر حیوانات، گزینه مناسب تری برای مشاهده گری و تعمق در حقیقتِ هستی هستند. هم از این بابت که بیشتر در دسترس هستند و هم این امر که در پرنده نگری، ما در طبیعت، بی واسطه، این موجودات را میبینیم. نه در زندانِ باغ وحش و نه در قفسِ فیلم های مستند. پس در تجربه ی بی واسطه است که شانس بیدار شدن در لحظه وجود دارد. شانسی که احتمالا در دیدن مستند های حیات وحش، مخصوصا از نوع قدیمی آن، وجود ندارد. مستند هایی که تجربه مستقیم واقعیت نبوده و تنها تماشای تجربه ی ذهنی عوامل سازنده ی آنهاست. مثلا کارگردانی بیچاره، با ذهن گره دار، فقیر و مملو از ترسش، مستندی از زندگی شیرها میسازد و در آن مستند، فقط لحظه ی کشتن و کشته شدن را به تصویر می‌کشد. تنها یک لحظه از بی نهایت لحظه هایی که در زندگی شیرها وجود دارد. و این دیدی جزیی است، متمرکز بر روی درد، که منجر به ایجاد رنج میشود. و یا مستندی که برای به تصویر کشیدن خشمِ زیبای کوسه های بی گناه، ده ها بار، تکه گوشتی را، غواصان از قفس بیرون میدهند و با آمدن کوسه به درون میکشند. و این تنها پژواکی از تاریکی ذهن کارگردان است. و تمرکز بر روی یک تصویر خوشایند و یا ناخوشایند در واقعیت، باعث میگردد تا کل واقعیت هستی را، حقیقت را، با چشم دل نبینیم. باشد که به واسطه ی تلاشی پاک در راه مشاهده گری، به گوهر درون نیلوفر آبی که این نقوش زیبا از اوست، دست یابیم.

پیش از اشاره به تاثیر پرنده نگری در رشد درونی و خود نگری، خوب است اندکی در مورد زندگی و دنیای معنا سخن بگوییم. هستی، مایا، رویای زندگی، عالم خیال، جهان مادی یا هر آنچه نامش نهیم، آن چیست؟. آن حقیقتی که همه چیز هست ولی خود، هیچ نیست. آن حقیقتی که ما هر شب در خیال آن میخوابیم و غروب میکنیم و هر صبح در آن بیدار میشویم و طلوع میکنیم. تا قبل از آنکه از آن آگاه شویم و در آن به خواب ابدی فرو رویم و برای همیشه در آن بیدار بمانیم. 

و تا به انتهای این رویا فرصت جستجو در دسترس است. جستجویی ناآگاهانه در واقعیتِ زندگی، برای رسیدن به حقیقت نهفته در آن. هر پدیده ای، چه ذهنی و چه عینی، چه در خواب و چه در بیداری که تجربه میکنیم، حباب هایی هستند که حقیقت نیستی در آنها معنا را میدمد تا بیداری حقیقی و رهایی غایی را برای موجودات خفته در مایا فراهم آورد. و وجود. وجود پرنده ها در این رویا، همچون دیگر پدیده ها پر زِ معناست. تنها با مشاهده گر شدن و رواقی ماندن در برابر پدیده ها، میتوان درون را، قطره قطره از این حقیقت لبریز کرد. پدیده های مختلف که در رویای زندگی مشاهده میکنیم، چه در ظاهری دهشتناک و چه در شکل رویایی خواستنی و لذت بخش طرح زده شود، همگی یک معنا را به اشکال مختلف در خود جای داده اند. معنایی از جنس حقیقت. حقیقتی که هر قومی نامی بر آن نهاده است ولی بی نام است. حقیقتی که در لحظه، به تمامی در دسترس است، تنها برای آنان که پرده اسرار را کنار زنند. پرده ای که وجودش عین عدالت است تا تنها آنان که در آگاهی ماندند و تمام وجود شان از خواستن تهی شد، در پس آنرا که درون خویش است ببیند. 

مکاتب، برای رهایی از پرده ذهن و پرش به دنیای درون، هر کدام روش و تکنیک ها ارایه کرده اند. اما راه های رسیدن به درون، بی نهایت است و به رسوم و آیین هایی خاص، محدود نمیشود. مشاهده پرندگان یا همان پرنده نگری، فرصتی است زیبا برای فرا گرفتن درس زندگی و استقرار در وضعیت مشاهده گری. وضعیتی که مشاهده کننده و مشاهده شونده یکی میشوند. در بی ذهنی. در خود نگری. وضعیتی که خود سرچشمه ی خلق و خلاقیت است. باشد که به واسطه ی نگری ای چون پرنده نگری، بیاموزیم چگونه بدون قضاوت کردن، تنها شاهد بمانیم.

 

پرندگان در عالم معنا

پیام های عالمِ معنا، در لحظاتِ زندگیِ پرندگان، برای ما بسیار قوی تر و قابل جذب تر است. پیام هایی که در صورت مشاهده گر بودن و در حال بی قضاوتی، قابل مشاهده میشوند. تجربه ی لحظه ی حال با پرنده نگری. تجربه ای از جنس لذتِ درون. آن لذت پاک  که نه تنها برای خود، که برای تمام دنیا آنرا میخواهیم. لذتی که چون در آن، پرندگان را رها از اسارت میخواهیم، لذتی از جنس رهایی را در درون ما زنده میکند و در غایت، موجب رهایی ما میشود. و آهی است از جنس افسوس، که هستی میکشد برای آن عاشقانی که نادانسته عشق را با به زنجیر کشیدن در واقعیت، در حقیقتِ درون خود نیز، اسیر می گردانند. عاشقانِ عشق بازِ خوش خیالی که میخرند قفس هایی رنگی، تا به آواز قناری که در آن زندانیست، دل تنهاییشان زنده شود.

پرنده نگری نماد معنا

نمادهای معنا در دنیای پرندگان، از آن جهت قوی تر است که هدیه ی غایی زندگی را در خالص ترین شکل خود بشارت میدهد. بشارتی از امکان پذیر بودنِ پرواز. پروازِ درون. پروازی به درونِ مرکزِ نیستیِ وجودمان، تا از خواب و خیال بودن هستی آگاه گردیم. سایه ای که شک، همان پرده ی پندار، با حایل شدنش در برابر حقیقت، وهمِ نبودنش را واقعیت بخشیده است. و تنها پس از آن گاه، آن لحظه ی پروازِ به درون است، که دیگر، مرگ در مایا، تبدیل به “آخرین خواب” در رویا میشود. خوابی ابدی. همانی که هر بار برای رفتگان آرزویش میکنیم. 

به صحرا رو که از دامن، غبار غم بیافشانی                           به گلزار آی که از بلبل، غزل گفتن بیاموزی

آن زمانی که در عشق زمینی خود، همان سایه ی عشق آسمانی مان، شکست خورده ایم و به باغی و پارکی میرویم. و آن خیالِ غم که طرح زده شده تا شعفِ بیداری، رقم زند، پرنده نگری جوان را به باغی کشانده تا با کمی تلاش شاید آن پیامی که در غالبِ تصویرِ رقصِ جفت یابیِ دارکوبِ نر، در برابرش طرح زده میشود را مشاهده گر و پرنده نگر باشد تا ببینید آن راز نهفته را. و شیرینی درون آن پیام را درون قلبش دریافت کند. آن دارکوب باغی پس از انتظار برای سر رسیدنِ جفتِ بالقوه اش، تلاشِ زیبایش را برای محسور کردن او آغاز میکند. با رقصی مارپیچ به دور اوج تنه ی درختی پیر، و همینطور که رقص کنان بالا و پایین میرود، دارکوب ماده که انگار رقص زیبای او محسورش نکرده با صدای “نه، شاید وقتی دیگر” میپرد و دور میشود. و چه زیباست آن لحظه. لحظه ای که در پایان راه، آن معنای عالم غیب در قلب مان نفوذ میکند. آن لحظه که به ناگه، تصویر غمگین آن پرنده، در خیال آن پرنده نگر، در ذهن آگاهی خواه آن مشاهده گر، رنگ می بازد و محو میشود و جای آنرا تصویرِ حقیقت میگیرد که در آن، دارکوب با روحی به تازگی آب، با انرژی ای بیش از پیش، خود را برای رقصی دیگر در برابر جلوه های تازه ی عشق، آماده میکند و رقص خود را برای دارکوب ماده ی دومی و سومی و بعدی ها به زیبایی تمام به نمایش میگذارد بدون باور به پایان. تا نقطه ی شعف و وجد را در درون آن پرنده نگر، زنده گرداند و از طریق آن درگاهی ایجاد کند که در صورت حضور او در چشمه ی اکنون(بعد بی زمانی)، بتواند به درون آن رود و درون خود را و حقیقت را مشاهده کند تا از آن آگاهی به آرامش ابدی دست یابد. 

آری میشود. میشود با مراقبه گر بودن و آگاه ماندن در لحظه، که پی در پی متولد میشود و میمیرد، همراه با آن، پی در پی در درد متولد شد و در لذت مرد. دوباره و دوباره. تا رسد آن لحظه، که در آن، ابدیت را تجربه کنیم. برای ابد در رویا بمیریم تا در حقیقت، ابدیت یاب ایم. ابدیتی به واقع، از تولد ها و مرگ ها. ابدیت ای که به حقیقت، در آن نه تولد ایست و نه مرگی. 

و آری. حقیقت مرگ را نیز میتوان با مشاهده نگر شدن و ماندن در واقعیت، ادراک کرد. آن زمانی که در کوهستان مملو از صدای جیک جیک و چیر چیر و آواز پرندگان، سکوت مرگ فرا میرسد. آن شاهینِ مرگ. آن شکارچیِ زندگی. وقتی که سکوتِ مرگ، در کوهستانِ زندگی حکم فرما میشود تا حکم کند حقیقت زندگی را. تا این بار، بازیِ معنا، حقیقت مرگ را بشارت دهد. در لحظه ی آن توکای گلو سیاه، که زمان، در آن لحظه از حرکت باز ایستاده. توکایی که با اقبالِ حضورِ یک پرنده نگر جوان در آن لحظه ی تعقیب، از چنگال مرگ فرو جسته  و در زیر بوته ی ارغوان پناه میگیرد تا شاید فرصتی شود برای پرنده نگر، اگر او ببیند این فرصت را. تا اگر مشاهده گر شود او نیز اقبال یابد و حقیقت آن سکوت را دریابد. تا آن پرنده نگر خوش اقبال فرصت یابد و برای اولین بار در زیر آن درختچه، توکای زیبای خجالتی را از چنان فاصله نزدیکی در حالِ خود، بی حرکت ببیند. جوری که متوجه حضور ِهیچ چیز و هیچ کسی به جز گوهر درون زندگی و زنده بودن نیست. و آن پرنده نگر، تنها از این بابت اشرف مخلوقات است که کالبدش به او اجازه ی آگاه شدن از این خیال و بیدار شدن در آن را میدهد. آن توکا هر چند بعد از دور شدن شاهین و تعقیبش توسط زاغ های نوک سرخ، خوشحال و خرامان، بدون اسارت در خیال گذشته، زندگی را از سر میگیرد، اما نمیتواند از حقیقت مرگ آگاه شود. که اگر او شکار میشد، همچنان در دلِ حقیقتِ دریای واقعیت، آب از آب تکان نمیخورد. 

 

فرخنده باد راهِ به راد عزیز، که به حقیقت، تمامی این گفتار الهام بود از روح بلند آن عزیز. رویای او هم پایان یافت. پایانی که به حقیقت، فرصتی شد برای آغازی نو.

امید که این گفتار، ما را در نگاهی نو به زندگی و تلخ و شیرینش مستقر کند و همگی، گوهر معنا را در درون تجربه کنیم و دریافت ها و ادراک های زیبای خود را با یکدیگر، با هم دیگر، با دیگر خوانندگان این گفتار، سهیم شویم. 

همچو پرنده، نغمه سر کن، پرواز کن، در اوج بمان

پرنده سهره دوجنسه

سهره دوجنسه

 

محققان در ماه سپتامبر یک سهره‌­سیاه سینه‌­سرخ (Rose-breasted Grosbeak) را در ذخیره­‌گاه طبیعی Powdermill یافته‌­اند که نیمی از بدنش ماده و نیمی دیگر نر است؛ شرایطی که به آن ژیناندرومورفی دوجنسه می‌گویند.

 


نگارنده مقاله: شهرزاد فتاحی

«تمام مطالب منتشر شده در وبلاگ آوای بوم نشان دهنده نظرات نویسنده مطلب بوده و لزوما دیدگاه‌های انجمن را منعکس نمی‌کند.»


پدیده دوجنسه در حیوانات

آنها به همراه تیمی که جمعیت پرندگان را در ذخیره­‌گاه طبیعی پادرمیل (پنسیلوانیا) بررسی می­‌کردند، متوجه یک سهره‌­سیاه سینه‌­سرخ غیرمعمول شدند که سورپرایزی را برای آنها رقم زد. یک طرف بدن این پرنده از پرهای قرمز جنس نر سهره­‌سیاه سینه­‌سرخ پوشیده شده بود و پرهای زرد جنس ماده این گونه در سمت دیگر بدنش وجود داشت.

وقتی آنها این اختلاف رنگ را در بدن پرنده دیدند، بلافاصله مشخص شد که سهره­‌سیاه همان موردی است که دانشمندان آن را پدیده دوجنسه در حیوانات می‌نامند. حیوانی که بصورت نیمی نر و نیمی ماده ظاهر می‌شود. همچنین اندازه­‌گیری­‌ها نشان داد که بال راست پرنده از سمت چپی آن کمی بزرگتر است که یک تفاوت بارز بین سهره­‌سیاه نر و ماده محسوب می‌شود.

تفاوت ساختار ژیناندرومورفی با هرمافرودیسم

ساختار ژیناندرومورفی به این معنی است که حیوان دارای نیمی ویژگی زنانه و نیمی مردانه است، دوجنسه­‌هایی که بدین شکل هستند اغلب متفاوت­تر به‌نظر می‌رسند، زیرا ارگان­‌های بدنشان در وسط بدن از هم جدا شده‌­اند. این تفکیک می‌­تواند هم داخل و هم خارج بدن اتفاق افتاده باشد و ژیناندرومورفی دوجنسه با هرمافرودیسم متفاوت است، در هرمافرودیسم گونه دارای اندام­‌های تولید­مثل مردانه و زنانه است اما ممکن است از خارج به صورت مرد یا زن ظاهر شود.

گرچه هرمافرودیسم در بین بسیاری از موجودات، از جمله کرم­‌های خاکی و حلزون‌ها طبیعی است، اما ژیناندرومورفی نادر است و در پرندگان به نظر می‌­رسد وقتی سلول‌ها در اوایل رشد از تقسیم مناسب برخوردار نباشند این پدیده اتفاق می­‌افتد.

 

سهره دوجنسه

 

درحقیقت از وقتی که ذخیره­‌گاه طبیعی پادرمیل شروع به ثبت رکوردها کرد، از حدود 800.000 پرنده به دام افتاده، فقط 5 مورد از آن‌ها به عنوان ژیناندرومورفی ثبت شدند و تنها پرنده که دارای این علایم ژیناندرومورفی دو­جنسه باشد در طول 15 سال گذشته مشاهده شده‌است.

دنی بیستراک، زیست­‌شناس حیات­‌وحش می­‌گوید؛ با نگاهی به رکوردهای 15 سال گذشته به نظر می‌رسد که کشف یک ژیناندرومورف پرنده در میان پرندگان بررسی شده یک در هر یک میلیون است. اما شگفتی که برای این شانس کشف­ شده وجود دارد این است که همه پرندگان نر و ماده پرهای کاملا متفاوتی ندارند و به احتمال زیاد تعداد بیشتری از این گونه ژیناندرومورفی می­‌تواند وجود داشته‌باشد.

کلکسیون پرنده در موزه ­ها نیز این پدیده را تایید می­‌کند. استیفن راجرز، مدیر مجموعه بخش پرندگان در موزه تاریخ طبیعی کارنگی پنسیلوانیا، در طول مدت خدمت خود، حدود 16.000 پرنده را برای مجموعه­‌های موزه آماده کرده است. این امر مستلزم تاکسیدرمی کردن و نگهداری پرندگان و یادداشت برداری از شکل ظاهری نمونه‌­ها از خارج و داخل اندام های تولید­مثل آنهاست. در میان بیش از 27.000 نمونه در موزه، راجرز فقط چهار ژیناندرومورف پیدا کرد، سه تا از آنها گونه‌هایی هستند که هیچ تفاوتی از نظر رنگ بین نر و ماده ندارند.

راجرز می‌گوید: “رقم یک در یک میلیون فقط مربوط به پرندگانی است که تفاوت­‌های بارزی از خود نشان می­دهند. مانند کاردینال‌ها، سهره‌های سیاه و مانند آن…

 

رازهای ژیناندرومورف­ها

وقتی ژیناندرومورف­ها کشف می­‌شوند، موردتوجه قرار می‌گیرند مانند یک پرنده کاردینال دوجنسه ژیناندرومورف که در سال 2019 و زنبور عسلی که با یک چشم جنس نر و بدن یک ماده در اوایل سال پیدا شدند. اما بررسی و مطالعه این پدیده دشوار است. بیسترک می­‌گوید او نمی‌­تواند هیج رکوردی از به دام افتادن دوباره یک ژیناندرومورف توسط عملیات تیم محققین پیدا کند و بنابراین مشخص نیست آیا اختلاف رنگ بعد از تولک رفتن پرنده ادامه دارد یا خیر.

همچنین این سوال نیز وجود دارد که سهره‌­سیاه چه آینده­‌ای ممکن است داشته باشد. پرندگان ماده مانند انسان دارای دو تخمدان هستند که فقط تخمدان چپ در تولیدمثل به پرنده کمک می‌­کند. از آنجا که به نظر می­‌رسد سمت چپ سهره‌­سیاه، ماده است، به گفته زیست شناسان این احتمال وجود دارد که پرنده بتواند تولیدمثل خود را داشته باشد، اگرچه برای جذب جفت نیز باید مانند یک ماده رفتار نماید.

اطلاعات زیادی در مورد رفتار ژیناندرومورف­‌ها در دست نیست، در سال 2009 و 2010، دانشمندان توانستند یک پرنده کاردینال شمالی را در ایلینویز با ژیناندرومورف دوجنسیتی مشاهده کنند و خاطر­نشان کردند که احتمالا او بدون مشکل به زندگی خود ادامه داده‌است. با این حال به نظر نمی­‌رسد که پرنده کاردینال هرگز آهنگ یا آوازی را اجرا کرده‌باشد یا با جفت خود دیده شده‌باشد.

در خاتمه ممکن است ما هرگز ندانیم که چه اتفاقی برای این پرنده مهاجر سهره‌­سیاه می­‌افتد. او در روزی که به دام افتاد، آزاد شد و تاکنون می‌تواند خیلی از آمریکای جنوبی دور شده باشد.

زیستگاه پرندگان در چنگال کاربری‌های شهری

سیمای سرزمین شهری

شهرها از لکه‌های مختلف سرزمین تشکیل شده‌است که هر کدام نقش ویژه‌ای برای انسان‌ها ایفا می‌کنند. اوصلا سیمای سرزمین شهری نسبت به مکان غیر شهری (مانند زیستگاه‌های طبیعی) از پیچیدگی بیشتری برخورد است، به طوریکه شما در قسمتی کوچک از منطقه شهری چندین لکه (کاربری) شهری را مشاهده می‌کنید که بدون نظم خاصی درکنار هم قرار گرفته‌اند.


نگارنده مقاله: میلاد لطیفی

«تمام مطالب منتشر شده در وبلاگ آوای بوم نشان دهنده نظرات نویسنده مطلب بوده و لزوما دیدگاه‌های انجمن را منعکس نمی‌کند.»


انواع لکه‌های سیمای سرزمین شهری

لکه‌های سیمای سرزمین شهری که می‌توان به عنوان کاربری‌های شهری اسم برد شامل: کاربری صنعتی، مسکونی، پارک، باغی، کشاورزی، نظامی و تجاری است.

سیمای سرزمین سهری

فضاهای سبز شهری به عنوان لکه کلیدی شهری

پارک‌های شهری که به عنوان لکه کلیدی و پایداری اکوسیستم‌های شهری محسوب می‌شوند جزو یکی دیگر از انواع کاربری‌های شهری می‌باشند. در چند سال اخیر بسیاری از شهرها توسعه خوبی را در گسترش پارک‌های شهری داشته اند به طوریکه آن‌ها را می توان به عنوان شهرهای سبز معرفی کرد.

 

پارک‌ها و فضاهای سبز شهری زیستگاه چندین گونه پرنده

امروزه فضاهای سبز شهری و پارک‌های شهری کارکردهای اکولوژیکی و محیط زیستی بسیاری برای شهرها دارند. فضاهای سبز شهری علاوه بر اینکه مکان تفریحی برای شهروندان هستند، زیستگاه بسیاری از پرندگان شهری (مانند خانواده گنجشسانان) می‌باشند. پارک‌های شهری تاثیرات زیادی در کاهش آلودگی صوتی و هوا دارند به طوریکه این مکان‌ها مناطق امن برای بسیاری از گونه‌های پرندگان می‌باشد. به طور نمونه در شهر اصفهان و تهران شما می‌توانید بیش از 100 گونه پرنده مشاهده کنید که این تعداد می‌تواند برای یک اکوسیستم شهری حائز اهمیت باشد که لزوم تدوین برنامه حفاظتی برای این مکان‌ها می‌باشد.

پارک های شهری

رشد جمعیت و توسعه کاربری‌های شهری

با رشد جمعیت و توسعه شهری، کلان شهرها با گستردگی و تنوع کاربری‌ها رو به رو شده اند. امروزه کلان شهرها با توجه به تامین نیازهای شهروندان توسعه‌های زیادی در حاشیه‌های شهرها ایجاد کرده‌اند. به طوریکه بسیاری از مناطق بکر و زیستگاه‌های طبیعی پرندگان جای خود را به مناطق شهری داده‌اند.

توسعه غیر اصولی کاربری‌های شهری (عدم اجرای آمایش سرزمین)

اکثر توسعه کاربری‌های شهری صورت گرفته بدون در نظر گرفتن ظرفیت و تناسب سیمای سرزمین بوده است. در چند سال اخیر شاهد توسعه کاربری‌های شهری هستیم که بدون ارزیابی محیط زیست و ارزیابی توان اکولوژیکی انجام می‌شود. تغییرات کاربری در دهه‌های اخیر به شدت زیاد بوده به صورتیکه بسیاری فضاهای سبز شهری تبدیل کاربری مسکونی و صنعتی شده‌است.

جایگزین کاربری‌های شهری به جای زیستگاه‌های پرندگان

تعیین و توسعه غیر اصولی کاربری‌های شهری می‌تواند زیستگاه بسیاری از پرندگانی که در فضاهای سبز زیست می‌کنند دچار مشکل کند. کاهش فضاهای سبز شهری در فرآیند تغییرات کاربری باعث می‌شود بسیاری از پرندگان زیستگاه دائمی و موقت خود را از دست بدهند، به طوریکه می توان بقا این پرندگان را تحدید کند.

 

احاطه کردن زیستگاه پرندگان توسط کاربری‌های شهری

نباید از کاربری‌های مخرب در کنار فضاهای سبز شهری و زیستگاه‌های طبیعی گذشت چراکه در سال اخیر شاهد این هستیم در حاشیه بسیاری از زیستگاه‌های طبیعی (مناطق حفاظت شده) و پارک‌های شهری کاربری‌های صنعتی که منبع آلودگی صوتی و هوا هستند ایجاد شده‌اند. یکی از مثال‌های بارز تجاوز به کاربری‌های حاشیه مناطق زیستگاه‌های طبیعی پارک ملی کلاه قاضی می‌باشد که مانند جزیره بین کاربری‌های مختلف مسکونی و صنعتی احاطه شده‌است و کریدور زیستگاهی با زیستگاه‌های دیگر برای این منطقه بسیار کم است.

 

تصویر زیر مربوط به پارک سنترال نیویورک است که بین کاربری‌های مسکونی و تجاری احاطه شده است

پارک شهری

تاثیرات کاربری‌های شهری بر زیستگاه پرندگان

شهرها متشکل از تنوع و پیچیدگی‌های کاربری‌ها می‌باشند که برخی از این کاربری‌ها می‌تواند تاثیر مثبت و برخی دیگر تاثیر منفی بر تنوع زیستی پرندگان و کیفیت محیط زیست شهری داشته باشد. فضاهای سبز شهری همانند پارک‌ها از جمله کاربری‌هایی هستند که تاثیر بسزایی بر تنوع زیستی پرندگان شهری دارد. در مقابل کاربری‌هایی مانند مسکونی و صنعتی با تولید آلودگی‌های صوتی و هوا باعث می‌شوند مکان‌های مناسبی برای زیستن پرندگان نباشند. نوع چیدمان، تنوع و وسعت کاربری‌ها در سرزمین می‌تواند بر الگو پراکنش و رفتار پرندگان تاثیرگذار باشد. بزرگی اثر می‌تواند در حدی باشد که بقا یک گونه را تحدید کند که بستگی به هر کاربری دارد.

تغییرات الگو پراکنش کاربری‌های شهری همراه با الگوی پراکنش پرندگان

در بسیاری از شهرها کاربری‌های شهری به صورت ناهمگون در سطح شهر قرار گرفتند که در حومه شهر ناهمگونی قرارگیری کاربری‌ها بیشتر مشهود است. این ناهمگونی و عدم آرایش منظم کاربری‌ها می‌تواند در پراکنش پرندگان شهری تاثیرگذار باشد، به طوریکه هر چه از مرکز شهر به سمت حاشیه شهر میرویم تراکم کاربری مسکونی کاهش و تراکم کاربری کشاورزی و باغی افزایش پیدا می‌کند. همچنین در مراکز شهرها کاربری‌ها آرایش منظم تری نسبت به حاشیه شهر دارند.

حومه شهرها و تنوع زیستی پرندگان

لذا به دلیل وابستگی بعضی از پرندگان به فضاهای سبز شهری و تراکم این نوع کاربری‌ها در حاشیه شهرها می‌توان گفت: پراکنش و فراوانی پرندگان در حاشیه شهر بیشتر از مراکز شهر به چشم میخورد. همچنین به دلیل افزایش تنوع کاربری‌ها (کشاورزی، باغی، جنگل و پارک) در حاشیه شهر تنوع گونه‌ای بیشتری از پرندگان را می‌توان در حومه شهرها مشاهده کرد.

حومه شهری

نتیجه گیری

بنابراین نتیجه می‌گیریم آرایش کاربری‌های سرزمین و تنوع کاربری‌ها می‌تواند در میزان تنوع زیستی پرندگان شهری تاثیر بسزایی بگذارد که می‌توان برنامه‌های توسعه شهری ما با درنظر گرفتن مهیا کردن زیستگاه‌های امن برای پرندگان شهری باشد. همچنین پیچیدگی سیمای سرزمین می تواند باعث افزایش تنوع زیستی پرندگان شود.

شرح کوتاهی از زندگی بهراد فرخنده

بهراد فرخنده عکاس و فعال محیط زیست و از عاشقان طبیعت ایران، فعالیت خود را در سال ۱۳۸۹ و از سن ۹ سالگی با پرنده نگری و عکاسی حیات‌ وحش آغاز نمود. وی تا اردیبهشت سال ۱۳۹۷ در طول ۸ سال از دوران نوجوانی پربار خود تعداد ۳۷۰ گونه از جانواران ایران را از نزدیک دیده و از ۳۳۰ گونه تصاویر ارزشمندی ثبت نمود. برای نیل به این نتیجه‌ی ارزشمند و بی‌نظیر به اقصی نقاط ایران سفر کرد و از مناطق حفاظت شده در سراسر کشور بازدید نمود.
دوران پربار فعالیت فرخنده همزمان بود با فراگیر شدن پرنده‌نگری در ایران و او با آثار فاخر و تجربیات ارزشمند خود الهام بخش طیف وسیعی از دوستداران طبیعت در سراسر ایران بود.


نگارنده‌ی این مطلب: محمدعلی آقاابراهیمی


فرخنده هر روز عمر خویش را در آرزویی میگذراند که به بزودی و با همت و اراده و پشتکار خود محقق می‌ساخت. بیشتر این آمال و آرزوها در دیدن حیات وحش و شناخت و تصویربرداری از آنها خلاصه میشد و با برآورده شدن هر آرزو بزودی به سراغ آرزوی بعدی میرفت. آرزوی دیدار درنای سیبری، آرزوی دیدار از جزیره‌های خالی از سکنه در خلیج فارس، آرزوی بازدید از تک‌تک مناطق بکر طبیعت ایران همگی در طول عمر پربارش محقق شد. وی در آبان 1396 موفق شد آرزوی دیرینه‌ی خود را که مشاهده و تصویربرداری از پلنگ ایرانی بود در پارک ملی گلستان محقق ساخته و از فاصله‌ی ۱۰ متری از پلنگ ایرانی تصویربرداری کند. جایی که قبلا نیز از خرس قهوه‌ای تصویربرداری نموده بود.

فرخنده در ارتباط با آن روز می‌گوید:

“آن روز بعد از دیدن پلنگ انگار هیچ چیز بیشتری از طبیعت نمی‌خواستم ولی خب این حس حتی تا فردای آن روز هم دوام نیاورد و دوباره عطش دیدن حیات‌وحش و رفتن به طبیعت و البته سعی در ثبت زیبایی‌هایش در من بیدار شد”.

فرخنده در اردیبهشت سال ۱۳۹۷در مصاحبه‌ای با فرناز حیدری -پژوهشگر و نویسنده- درباره‌ی خود می‌گوید:

“وقتی که آدم عاشق یک چیزی باشد باید برای حفظش هم قاعدتا کوشا باشد، وقتی که من معشوق خودم یعنی طبیعت را پیدا کردم برای حفظ این معشوق حاضر شدم هر کاری بکنم و در واقع این فراتر از یک وظیفه است برای کسی که عاشق طبیعت شده. وقتی که شما درنای سیبری را می‌شناسید، پلنگ ایرانی را میشناسید برای حفظ آنها هم سعی می‌کنید تلاش‌هایی انجام دهید”

بهراد فرخنده در طول عمر پربار خود به عضویت انجمن‌ها و سازمان‌های مردم نهاد گوناگونی درآمد که در ارتباط با حفاظت از طبیعت و حیات‌وحش فعالیت داشتند. اولین حضور او در سال ۱۳۹۰در تالار گفتگوی پرنده‌نگری و پرنده‌شناسی طرلان شکل گرفت. وی با ثبت تصاویر خود از پرندگان در این تالار و بحث و تبادل نظر درباره‌ی آنها دانش خود را هر روز افزایش داد. بعدها به عضویت باشگاه پرنده‌نگری ایرانیان، تیم نجات حیات وحش، انجمن حفاظت پرندگان سرزمین آوای بوم و گروه چکاد ساری درآمد.

بهراد فرخنده فروم پرنده نگری

بهراد فرخنده در پایان سال ۱۳۹۹ از سوی استاد دانشگاه دکتر محمود قاسمپوری برای عضویت در یک تشکل بین‌المللی برای حفاظت از درناهای خاورمیانه معرفی گردید. دکتر قاسمپوری در مطلبی که برای روزنامه اعتماد نوشته در همین ارتباط چنین گفته است:

“وقتي دكتر جورج آرچيبالد بنيانگذار ICF براي نجات درناهاي خاورميانه درخواست يك تشكل كرد اولين كسي كه به ذهنم خطور كرد بهراد بود و براي انتخاب اعضاي تيم با بهراد هماهنگ كردم، با اينكه او جوان‌ترين عضو اين تشكل تازه‌تاسيس بود.”

در تاریخ بشر به ندرت می‌‌توان انسان‌هایی را یافت که تمام عمر خود را صرف کاری کنند که دوست دارند و تا به این اندازه که بهراد رسید به اهداف و آرزوهای‌شان برسند، بهراد تمام طول عمر خود را در حال کاری بود که دوست داشت، سفر و گردش در طبیعت بکر و روبرو شدن با جانداران و گیاهان زیبای آن، گوش دادن به نوای زیبا و دلنشین پرندگان و ذوب شدن در فضای طبیعت، رفتن به ملاقات تالاب‌ها و سخت‌کوشی در سیر و سیاحت در صخره‌ها و کوهستان‌ها، بیدار شدن هر صبح در ساحل دریا و یا در عمق جنگل‌های نمناک و مه‌آلود، قدم گذاردن بر ماسه‌های پاک و گرم کویر، حس کردن سکوت توهم‌زای جنگل در جستجوی حیوانات زیبا و کمیاب و پنهان‌کار و در نهایت شرکت در ده‌ها طرح حفاظت از طبیعت دستاورد زندگی پربار بهراد فرخنده بود که تنها در ۱۰ سال از دوران نوجوانی و جوانی او محقق گردید.

سالها تجربه و پژوهش و دانش‌اندوزی از بهراد فرخنده عکاس هنرمند و چیره‌دستی ساخت، او که نوازندگی و خوانندگی را نیز تمرین میکرد در عکاسی حیات‌وحش بسیار پیشرفت نمود و آثار ارزشمندی از حیات‌وحش کشور از خود به یادگار گذاشت.

بهراد فرخنده سرانجام در شامگاه اول خرداد ۱۴۰۰ در حالی که در کوهستان‌های جنگلی پارک ملی کیاسر در مازندران یک روز کامل را به جستجو و تصویربرداری از حیات‌وحش گذرانده بود و چنان سرگرم کار خویش شده بود که زمان را از یاد برده و به شب خورده بود در راه بازگشت به محل استراحت شبانه، از صخره‌های صعب‌العبور منطقه سقوط کرده و جان ارزشمند و پربارش را از دست داد.
فقدان بهراد فرخنده برای جامعه‌ی طبیعت دوستان ایران، پرنده‌نگرها، عکاسان حیات‌وحش،کوهنوردها و سازمان‌های مردم نهاد ضایعه‌ای جبران ناپذیر و بسیار سخت است. اما بهراد همچنان در بین ما زنده است و آثار فاخر و ارزشمند او همواره در آینده در بین مردم دست به دست میچرخد و ثمره‌ی تلاش‌های خستگی‌ناپذیرش تا ابد الهام بخش مردمانی خواهد بود که دل در گرو حفظ طبیعت و جانداران زمین دارند.
روحش گرامی و یادش جاودان و راهش پررهرو باد.

میتوانید مطلبی از زنده‌یاد بهراد فرخنده را با کلیک بر گزینه‌ی زیر بخوانید:

سرمایه‌داری و تخریب محیط زیست; نوشته‌ای از زنده‌یاد بهراد فرخنده

و همچنین میتوانید تصاویری از کودکی تا جوانی بهراد فرخنده را در فیلم زیر تماشا کنید:


 

سرمایه‌داری و تخریب محیط زیست; نوشته‌ای از زنده‌یاد بهراد فرخنده

 


پیشگفتار

در ایران و در سراسر دنیا افرادی به صورت مستقل و یا در غالب گروه‌ها و سازمان‌های مردم نهاد برای حفظ آنچه از طبیعت و حیات وحش مانده است تلاش میکنند. واقعیت اما آن است که در ابعاد وسیع، طبیعت هر روز بیش از روز قبل به نابودی کشیده می‌شود. در این بین یک سوال اساسی آن است که آیا کنشگران حفظ محیط زیست، مسیر درستی را برای حفظ ذخایر طبیعی زمین طی میکنند؟ آیا تلاش برای ایجاد تغییراتی کوچک و یا کوشش برای حفظ مناطقی نه چندان بزرگ بر روی زمین به عنوان مناطق حفاظت شده‌ی زیست محیطی، اقدامی کافی و مناسب است؟ این سوال‌ها مدت‌ها است که ذهن بسیاری از کنشگران محیط زیست را به خود مشغول کرده است.

بهراد فرخنده، فعال حفاظت محیط زیست و عکاس حیات وحش در اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۹ مطلبی را برای بنده ارسال نمود که در آن تلاش نموده بود به این سوال پاسخی درخور دهد. بهراد نظر من و چندین فرد دیگر را نیز در ارتباط با متن نگارش شده خواسته بود و پیرامون آن بحث و تبادل نظر نسبتا مفصلی انجام شد. آنچه بهراد تلاش کرده است که در این متن به ما یادآور شود آن است که حفظ طبیعت و مشکلات امروز بشری، هر دو ریشه‌ای مشترک دارند! آنچه تفکر غالب در میان کنشگران حفظ محیط زیست است آن است که عموم مردم برای رفاه خود در حال نابودی طبیعت هستند و در واقع حفظ طبیعت نیازمند ایستادگی در برابر مردم است اما آنچه بهراد به ما میگوید تفکری است قابل توجه. بهراد در این متن تلاش کرده است به ما بگوید کنشگران محیط زیست در سنگری رو به روی مردم نیستند بلکه در کنار مردم در سنگری رو به روی سیستمی اشتباه و حاکم بر دنیا هستند که هم طبیعت و هم سعادت بشری را قربانی خود کرده است.

زمانی که بهراد فرخنده‌ی عزیز این متن را برای بنده ارسال نمود تنها ۱۸ سال سن داشت. بهراد در حادثه‌ای ناگوار در بهار ۱۴۰۰ زندگی فانی را وداع گفت و به طبیعت پیوست. عمر کوتاه بهراد زمان کافی برای پروراندن تفکری که میتواند تغییرات بنیادینی را ایجاد نماید به او نداد اما زندگی سرشار از امید و تلاشگری‌اش میراث با ارزشی را برای ما باقی گذاشت و در این متن میتوانیم با نگرش او عمیق‌تر و بهتر آشنا شویم. زندگی بهراد فرخنده نمایانگر آن بود که عمق تفکر یک فرد و دستاوردهایش بیش از آنکه به میزان عمر او ارتباط داشته باشد به تلاش و همت و عشقی که به مسیر زندگی‌اش دارد وابسته است.

ایمان ابراهیمی- بهار ۱۴۰۰


بیوگرافی و زندگی‌ نامه‌ی بهراد فرخنده

زمین به سرعت روند نابودی را طی می کند؛منابع رو به اتمام است. بحران‌های بزرگ زیست‌محیطی در گوشه و کنار سیاره خودنمایی می کنند، از معضل پسماند تا آلودگی هوا. جنگل‌ها خاکستر شده‌اند. تالاب‌ها خشکیده‌اند. مناطق عاری از حیات پدید آمده‌اند. یخ‌های قطبی به تاریخ پیوستند و گونه‌های جانوری با سرعتی باور نکردنی در سراشیبی بی‌بازگشت و ابدی انقراض می غلتند. اما همچنان اشتهای بشر برای انباشت ثروت و بهره‌کشی از طبیعت و مصرف افسار گسیخته سیری‌ناپذیر است.

گویی خود را از آغوش مادر طبیعت رانده‌ایم و در صدد گرفتن انتقام از خود هستیم و در این راه همه چیز را به سوی سیاه‌چاله نابودی سوق می‌دهیم.

هزاران سال است از طبیعت جدا شده‌ایم و خود را اشرف و ارباب آن می دانیم ؛ مصرف بیش از نیاز، بهره‌کشی و انباشت هر چه بیشتر سرمایه را سرلوحه‌ی خود قرار داده‌ایم. حال نیز چنان رسانه‌ها ما را سرگرم کرده‌اند که یا از همه چیز غافلیم و یا برایمان تصمیم گرفته می‌شود چه چیز را بفهیم، چه دغدغه‌هایی را فراموش کنیم و چه موضوعاتی ملکه ذهنمان شوند تا به نفع سیستم سرمایه‌داری باشد. سیستم سرمایه داری خود نیز در زباله‌دانی از اخبار کاذب و توئیت‌های رنگارنگ پنهان می‌شود و حتی در اوج بحران‌های انسانی و زیست محیطی در حالی که خود مقصر اصلی است، از آب گل آلود ماهیانش را می گیرد.

به نظر میرسد با ادامه این روند، نمی‌توان آینده‌ی خوبی برای انسان خردمند و زمین متصور بود. سوال اینجا است که اگر بخواهیم آینده‌ی دیگری رقم بزنیم، آیا این مهم با اصرار بر دیدگاه سرمایه‌داری نسبت به طبیعت و تملک ورزی و تفکر لیبرال ممکن خواهد بود؟ همچنان می توانیم خود را صاحب اختیار زمین بدانیم و از مادر طبیعت انتظار رفتار بهتری داشته باشیم؟ با ادامه روند استثمار انسان و محیط زیست و حاکمیت نظام سرمایه‌داری که “تنها از یک طریق ثروت بشریت را توسعه می‌بخشد و آن تخریب همزمان سر منشا تمامی ثروتها یعنی زمین و کارگر است”، باید قاطعانه گفت منابع زمین در برابر این ثروت‌اندوزی طاقت نخواهد آورد و بشر با برگزیدن سیستم بازار آزاد و سرمایه‌داری افسار گسیخته عملا خود و زیستگاهش را به نابودی خواهد کشاند.

راه حل چیست؟ چه چیز باید در خودمان و در وهله‌ی بعد در نظام اقتصادی-سیاسی تغییر کند؟

برای پاسخ ابتدا لازم است ویژگی‌های انسان خردمند را به طور عمیق بشناسیم.
چه جایگاهی در طبیعت داشته‌ایم و چگونه این جایگاه را تغییر دادیم؟

معرفی مختصر انسان خردمند؛ تغییر جایگاهش در طبیعت، تخیل و شکل گیری تفکر انسان محوری

ماتریالیسم و محیط زیست

همه چیز در طبیعت بر پایه‌ی نیاز تعریف شده و تکامل نیز براساس نیازهای جدید رخ می‌دهد و نیازها براساس هدف اصلی جانداران یعنی بقا شکل می گیرد. همواره اعضای یک چرخه‌ی طبیعی در مسیر تکامل پابه‌پای هم پیش می‌روند تا تعادل همواره حفظ شود. به طور مثال هنگامی که شیر درنده‌تر می‌شود به موازات آهو نیز بنابر نیاز و حفظ بقاء، محتاط‌تر و چابک‌تر می‌گردد و سرعت تکامل و رشد این دو از هم پیشی نمی‌گیرد چرا که در غیر این صورت انقراض طرفین رقم می‌خورد.

چند ده هزار سال پیش بشر جایگاهی کاملا متفاوت با انسان امروزی در طبیعت داشته است. براساس آخرین یافته‌ها ، هشت گونه انسان در زمین می زیسته‌اند از جمله : انسان کوتوله شرقی (محدوده ای در آسیا)، نئاندرتال و انسان خردمند.

سرمنشأ گونه‌ی ما یعنی انسان خردمند، شرق آفریقا بود و به مرور زمان راهش را به سایر مناطق زمین باز نمود. چه بر سر سایر گونه‌های انسان آمد؟ انسان خردمند سایر گونه‌های انسان را حذف کرد. البته کمی آمیزش نیز رخ داد که نتیجه‌اش به طور مثال حضور ناچیزی از ژن‌های نئاندرتال در اروپا و انسان کوتوله شرقی در آسیا است.

زمانی انسان در وسط هرم غذایی قرار داشت؛ هم شکارگر بود و هم مورد شکار قرار می گرفت. اما به طور ناگهانی خود را به راس هرم غذایی رساند و به سایر اعضای هرم مهلتی برای تکامل در راستای حفظ بقایشان نداد. به این ترتیب عملا به تهدیدی هولناک و بدون دشمن طبیعی وکنترل‌کننده تبدیل شد. نتیجه‌اش انقراض تعداد زیادی از گونه‌های جانوری آسیب‌پذیر (مانند ماموت ها) در همان ابتدای امر بود و این خصوصیت، انقراض سایر گونه‌های انسان را نیز رقم زد.

حال که تهدیدی جدی متوجه انسان خردمند نمی‌شود، بقا و زنده ماندن به معنای کلاسیک آن به عنوان هدف اصلی به حاشیه می رود و به تدریج این گونه‌ی هوشمند اهداف دیگری را به عنوان هدف اصلی بر می‌گزیند و برای این کار تخیل بیشترین یاری را به او می‌رساند.

می‌توان اصلی‌ترین تفاوت انسان خردمند با سایر جانداران را تخیل دانست. این وجه تمایز که سایر تفاوت‌ها را نیز تا حد زیادی رقم می‌زند، به معنای توانایی خلق و ایجاد موضوعاتی در ذهن است که وجود خارجی ندارند و دیده نمی‌شوند؛ از خدایان و اساطیر تا تصور آینده و ایجاد قوانین و زبان.

ایجاد اتحاد به کمک باور مشترک، از کارکردهای تخیل برای بشر می باشد. در خویشاوندان نزدیک بشر مانند شامپانزه‌ها، هنگامی که اعضای گله از یک تعدادی بیشتر شوند با کوچکترین اختلافی به دو دسته کوچکتر تقسیم می شوند و هرگز نمی توانند اجتماع وسیعی را ایجادکنند .

انسان خردمند با ایجاد باورهای مشترک مانند خدایان، اساطیر، ادیان و زبان و نوشتار توانست جمعیت‌های بزرگی را با کمک تخلیش متحد سازد و این اتحاد برایش امنیت و در ادامه منافع اقتصادی به ارمغان آورد .

دو قبیله در اطراف یک بیشه زمانی که هر دو، شیر را خدای جنگل بدانند در واقع یک باور مشترک ایجاد کرده‌اند و هنگام هجوم قبایل دیگر با هم متحد می‌شوند و به امنیت پایدارتری دست می‌یابند. به مرور زمان حتی می‌توانند یک المان قدرتمندتر و جامع تر مانند یک کوه آتشفشان را به عنوان خدا معرفی کنند و قبایل بیشتری این باور را بپذیرند و اتحاد بزرگتری را تشکیل دهند.

اختراع زبان و نوشتار نیز توانست امکان ارتباط در سطح وسیعی را فراهم سازد؛ اما شاید موثرترین باور مشترکی که توسط بشر به منظور ایجاد اتحاد و نظم ابداع شد، مذاهب و ادیان بودند. آنها این امکان را برای حاکمان پدید آوردند تا قوانینی را برای حفظ ثبات و امنیت جامعه در قالب شریعت و اخلاق بیان کنند و برای زمامداران امکان یکپارچه کردن قلمروهای وسیع را فراهم می‌ساختند.

در ابتدا خدایانی که به صورت بت و مجسمه ساخته می‌شدند می‌توانستند جوامع کوچکی را در یک جغرافیای محدود زیرسایه باوربه خودشان قراردهند. اما ادیانی که خدایانی نامرئی تعریف میکردند، توانایی گسترش بیشتری داشتند و توانستند به باور مشترک جوامعی بزرگتر و بعضا بسیار متفاوت و حتی دشمن تبدیل شوند.

امپراطوری روم با رسمیت بخشیدن به مسیحیت، اروپا را زیر یک پرچم متحد ساخت. به گونه‌ای که باعث می‌شد در زمان جنگ‌های صلیبی، فرانسوی‌ها و انگلیسی‌هایی که با هم جنگ‌های طولانی و اختلافاتی عمیق داشتند زیر پرچم صلیبی در کنار هم بایستند و برای باور مشترکشان بجنگند؛ اسلام نیز توانست زبان و باور مشترکی باشد برای مردمانی از مراکش و ایبری تا جنوب شرق آسیا.

اما غیر از ایجاد اتحادهای بزرگ، تخیل برای انسان وجه تمایزهای دیگری نیز رقم می‌زند و صفاتی پدید می‌آورد که بر خلاف اتحاد، به ندرت در سایر جانداران مشاهده می‌شوند.

ما انسان‌ها به دلیل داشتن توانایی تفکر در مورد آینده که از تخیل ناشی می شود، نمی‌توانیم مانند حیوانات “در لحظه زندگی کنیم”؛ زیرا ترس از پیامدهایی که ممکن است در آینده رخ دهند و تهدیدمان کنند، همواره باعث مشغولیت ذهنی و انجام اقداماتی برای حفظ خودمان در طولان مدت می‌شود.

برای مثال گوزنی را در حال چریدن تصور کنید؛ هرگز به احتمال رویارویی با یک شکارگر و یا آتش‌سوزی جنگل نمی‌اندیشد تا زمانی که آن موقعیت واقعا رخ دهد و آنگاه برای حفظ بقایش به اندازه نیاز فکر می‌کند و اقدامی که به نظرش درست است را انجام می‌دهد. یک خرس در حال خوردن تمشک نیز در آن موقعیت هرگز ذهنش با خطر دیدن انسان و … پر نمی شود و صرفا به همان چیزی که می بیند و انجام می‌دهد، فکر می کند. در مقابل، انسان در طی یک مسیر کوهستانی ممکن است به احتمال ریزش سنگ و بارش برف تا رویارویی با یک حیوان خطرناک فکر کند بی آنکه هیچکدام از آنها رخ داده باشند.

احتمالا این شبهه وجود دارد که آیا سایر جانداران نیز تفکر و حتی احساس و عواطف دارند؟ باید ضمن یادآوری این موضوع که همه چیز در طبیعت بر پایه نیاز تعریف می‌شود و تکامل هم براساس نیازهای جدید رخ می‌دهد و نیازها براساس هدف اصلی یعنی بقا شکل می‌گیرند، متذکر شد که پاسخ به هر نیاز برای جانداران باید با صرف حداقل انرژی صورت بگیرد؛ چرا که ذخیره انرژی موضوعی حیاتی برای بقای جانداران محسوب می شود. مغز به عنوان عامل تفکر و احساس، اندامی است که انرژی زیادی مصرف می‌کند. برهمین اساس جانداران سعی کرده‌اند با صرف حداقل انرژی به نیازشان به تفکر و  احساسات پاسخ دهند. در واقع همه‌ی جانداران در صورت نیاز در راستای بقا، دارای تفکر و عاطفه هستند و توجه داشته باشیم هرگز فرای نیاز از آنها بهره‌مند نمی‌شوند زیرا برای آن باید مغز پیچیده‌تر و بزرگتری داشته باشند و این لازمه‌اش صرف انرژی مضاعف است.

جالب است بدانیم یکی از موضوعاتی که باعث شد انسان امکان داشتن مغز بزرگ و پیشرفته را داشته باشد و به انرژی مورد نیازش پاسخ دهد بی آنکه بقایش تهدید شود ، کشف آتش بود. هضم غذای خام خصوصا گوشت، روندی طولانی و مستلزم روده‌های بزرگ و طویل است که خود انرژی بسیار زیادی مصرف میکند. انسان باکمک آتش توانست شکارش را بپزد واین باعث شد روند گوارش سریع‌تر و راحت‌تر صورت بگیرد و دیگر نیازی به داشتن روده‌ای طولانی نبود. در نتیجه امکان داشتن مغز بزرگ‌تر و فعال‌تر برای انسان محیا شد.

مکاتب عرفانی زیادی همواره در طول تاریخ تاکید داشته‌اند انسان مصرفش به اندازه‌ی نیاز باشد، تملک‌گرایی و دلبستگی به کالا را کنار بگذارد و سعی کند در لحظه زندگی کند، و این صفات را به ارمغان آورنده‌ی رستگاری می دانستند. جالب است حیوانات این صفات را دارا می‌باشند و بشر نیز در عصر کمون اولیه (جوامل بدوی اولیه) تا حد زیادی از آنها بهره‌مند بوده است.

می توان تخیل را عامل ایجاد تملک‌گرایی دانست. تحلیل و نگاه به آینده که زاییده تخیل است، باعث می شود چیزهایی را متعلق به خود بدانیم و حس تملک نسبت به آنها داشته باشیم. اما این صفت همیشه به اندازه انسان امروزی پررنگ نبوده؛ چه بسا انسان کمون اولیه بسیار ناچیز این صفت را یدک می‌کشیده است. این ویژگی به همراه مصرف‌گرایی و کالا زدگی را می توان باعث و بانی ترد شدنمان از سوی مادر طبیعت و نابودی زمین دانست. باید با نگاهی دقیق‌تر به سیر تاریخی بشر، نقاط عطفی که انسان خردمند با تشدید این صفات در خود بیش از پیش از طبیعت جدا شد را بشناسیم.

ماتریالیسم تاریخی؛ سیر تکامل بشر و سرمایه داری

سرمایه داری و محیط زیست

کارل مارکس، فیلسوف آلمانی قرن نوزدهم ، ماتریالیسم تاریخی را اینگونه شرح داد : کمون اولیه، برده‌داری، فئودالیسم، سرمایه‌داری، سوسیالیسم و در نهایت کمونیسم.

کمون اولیه را می توان پیش از انقلاب کشاورزی دانست. روزگاری که در عمل انسان خود را جزئی از طبیعت و نه ارباب و صاحب آن می دانست؛ تملک و مصرف گرایی موضوعیت نداشت، انباشت بی‌رویه‌ی ثروت صورت نمی‌گرفت و هر انسان همچون سایر حیوانات به اندازه نیازش مصرف می‌کرد. اینها توصیفات بهشت اولیه‌ی انسان یا همان کمون اولیه است؛ عدم وجود مرز بین انسان و طبیعت یا حداقل مرزی کمرنگ‌تر از هر زمان دیگر.

آنچه باعث شد انسان نقطه پایانی بر عصر کمون اولیه بگذارد، انقلاب کشاورزی بود. معرفی انقلاب کشاورزی به عنوان یک دستآورد ارزشمند برای بشریت یک فریب بزرگ است! کشاورزی عملی بسیار سخت وطاقت‌فرسا برای انسان خردمند محسوب می‌شد و برایش یکجا‌نشینی را به ارمغان آورد. حال دیگر بحث ثروت اندوزی و تملک گرایی مطرح می‌شود؛ اختلاف طبقاتی شکل می‌گیرد و به دنبالش ستم اربابان و استثمار مطلق برده‌ها.

گویی انسان به دست خویش خودش را از بهشتش بیرون می‌راند. جالب است در ادیان ابراهیمی نیز چنین است که آدمی با خوردن گندم (یا سیب) از بهشت رانده می‌شود. چنانچه حافظ می فرماید :

پدرم روضه خوان به دو گندم بفروخت * ناخلف باشم اگر من به دو جوی نفرشم

در این دوران پر از درد و غم، بشر از ادیان و مذاهب به عنوان مرهمی برای رهایی از رنج خود ساخته‌اش بهره می‌جوید . آنها به بشر این وعده را می‌دهند که گرچه در این دنیا سختی و ظلم ظالم وجود دارد، اما پس از مرگ می‌تواند به بهشت برود؛ بهشتی که در آن تملک‌گرایی نیست و یا وجود مالکیت در آن احمقانه به نظر می‌رسد؛ دقیقا مشابه کمون اولیه!

در دوره بعد یعنی فئودالیسم نیز مذهب رعیت را راضی می‌کند تا بخش زیادی از دسترنج خود را در اختیار فئودال بگذارد و شب را گرسنه بخوابد در حالی که ارباب و زمین دارد در بهترین شرایط زندگی می کنند به امید آنکه شاید پس از مرگ بهشت را تجربه کند .

عملا کارکرد ادیان در این دوران، التیام بخشی درد و رنج رعیت با معرفی زندگی پس از مرگ در بهشت و توجیه کننده ظلم فئودال‌ها با وعده دادگاه الهی بوده است. مجریان این امر در اروپای قرون وسطی، کلیسا و در تمدن اسلامی، روحانیت اسلام بوده‌اند و همواره این مجریان که به منزله‌ی پخش‌کننده‌ی افیون در میان رعیت تلقی می‌شوند، توسط سرمایه‌داران زمانه‌ی خود تغذیه می‌شدند و مذهب و فئودالیسم مانند دو برادر و هم‌سفره به یکدیگر نان قرض می‌دادند.

ادیان عملکردی بیش از یک افیون نیز داشته‌اند. ایجاد دیدگاه و تفکر اولویت انسان در طبیعت، برتری‌اش نسبت به تمامی جانداران و صاحب و اشرف مخلوقات بودن این مجوز را به بشر داد تا استثمار طبیعت و همنوعانش را رقم بزند؛ با معرفی بشر به عنوان موجودی آسمانی و الهی و نه صرفا بخش کوچکی از خانواده طبیعت. نتیجه نهایی این دروغ و توهم را می‌توانیم در عصر سرمایه‌داری متوجه شویم.

تا قبل از انقلاب صنعتی، منفعت طبقه اشراف در عدم مصرف‌گرایی طبقه‌ی رعیت بود اما در عصر سرمایه‌داری نفع طبقه بورژوا، مصرف هر چه بیشتر رعیت است. زیرا پس از انقلاب صنعتی فرآیند تولید سرعت و شدت می‌گیرد و بر خلاف دوران قبل حتی بیش از نیاز است و نفع سرمایه‌داران در ایجاد فرهنگ کالازدگی و تشویق به مصرف است.

انسان خردمند که در طی چند هزار سال به خود این توهم را قبولانده که تافته‌ای جدا بافته و اشرف مخلوقات است، در این دوره برای انباشت هر چه بیشتر سرمایه به خود اجازه‌ی نابود کردن طبیعت و استثمار کارگران را می‌دهد و ثروتش را با بهایی دردناک توسعه می‌بخشد.

دراوج قدرت‌نمایی سرمایه‌داری، صدایی مخالف وبا شعاراتحادکارگران بلند می‌شود. مارکس با زبانی ساده سیستم سرمایه‌داری را شرح می‌دهد و به دنبالش انقلاب‌هایی برضد بورژوازی رقم می‌خورد و حکومت‌هایی با پیام برابری و برادری با وعده تحقق مجدد بهشت کمون اولیه ایجاد می‌شوند.

اما در حکومت‌هایی که با شعار کمونیسم برپا می‌شوند نیز شاهد نادیده گرفتن طبیعت هستیم. آیا صرفا توقف استثمار کارگران برای رستگاری بشر کفایت می‌کند یا باید نگاه از بالا به پایین نسبت به طبیعت نیز کنار گذاشته بشود؟

به نظر می‌رسد تفکر انسان محوری در هر قالبی منجر به سرمایه‌داری و تخریب محیط زیست می‌شود. دراصل باید بهره‌کشی ازطبیعت متوقف شود وهمزمان به هردو روند استثمار انسان وطبیعت پایان داد و خود را بخشی از زمین و نه ارباب آن بدانیم.

به این منظور باید مسئله محیط زیست را نه صرفا موضوعی علمی بلکه دغدغه‌ای اجتماعی طبقاتی و سیاسی تعریف کنیم.

محیط زیست؛ دغدغه‌ای اجتماعی، سیاسی و طبقاتی

مصرف گرایی و محیط زیسن

سیستم سرمایه‌داری به عنوان مقصر اصلی نابودی طبیعت و انقراض گونه‌های جانوری در طی سال‌ها تلاش کرده بود تا موضوع لزوم حفظ و جلوگیری از تخریب محیط زیست عنوان نشود و در صورت مطرح شدنش از جانب صاحب‌نظران، با کمک رسانه‌ها بی‌اهمیت و مضحک در اذهان عمومی تلقی شود. اما در سال‌های اخیر با بیشتر ملموس شدن اثرات آلودگی و تخریب ها، دغدغه محیط زیست در بین عموم رشد پیداکرد.

موضع سرمایه‌داری در برابر انتقادها و دغدغه‌های زیست محیطی توده‌ها،نه تنها تغییر رویکرد و کاهش میل به بهره‌کشی و ثروت‌اندوزی نبوده است، بلکه تلاش هایی در جهت انحراف جریان‌های فکری سبز داشته تا از خود به عنوان مقصر اصلی جرم زدایی کرده و موضوع حفظ محیط زیست را موضوعی کاملا علمی و نه اجتماعی و طبقاتی نشان دهد و نیز از بحران هایی‌ که خود به وجود آورده، به نفع خود و در راستای تولید ثروت استفاده کرده است.

به طور مثال تبلیغ و تشویق به مصرف، بحران پسماند و خصوصا پلاستیک را رقم زده است. در مواجهه با این معضل به ندرت شاهد آموزش کاهش و عدم مصرف در جو غالب رسانه‌ها هستیم. زیرا اصولا عدم مصرف با منافع سرمایه در تضاد است. به عنوان راهکار این بحران، پلاستیک‌هایی سبز و با وعده تجزیه‌پذیری با قیمتی بالاتر از پلاستیک‌های معمولی به بازار آورده شد و رسانه‌های زیست محیطی نیز مردم را به مصرف آن‌ها تشویق میکنند. در واقع اصل موضوع یعنی مصرف، تغییری نکرده و هنوز سر جایش است و صرفا سرمایه‌داری با کمک دیدگاه حفظ طبیعت توانسته سود بیشتری به جیب بزند. یعنی همان جبهه‌ای که باید بیشترین تضاد را با سیستم سرمایه و مصرف‌گرایی داشته باشد، با هدایت رسانه‌ها به خدمتش درآمده است. مشابه این موضوع در ارائه‌ی محصولات غذایی ارگانیک و سبز و… نیز قابل تفسیر است.

تبلیغات رسانه‌ای مردم را تشویق به خوردن فست‌فود می کنند و این نوع غذا تبدیل به رژیم غالب طبقه‌ی کارگر و متوسط شده است؛ ازاین رو صاحبان این صنعت سود زیادی به جیب می‌زنند. مصرف فست فود بیماری‌های بیشمار قلبی و گوارشی را ایجاد می‌کند و مصرف کنندگانش به خدمات درمانی نیازمند می‌شوند و در این مرحله نیز سودی کلان در پروسه درمان به سرمایه‌داری تزریق می‌شود. این در حالی است که طبقه بورژوا وصاحبان این صنایع خود ازرژیم غذایی سالم و ارگانیک بهره‌مند می‌باشند. در واقع در نظام سرمایه‌داری می‌توان چنین گفت که طبقات فرادست خود را از قشر زحمتکش جدا کرده و در هر مرحله از آنها بهره‌کشی می‌کنند.

محیط زیست را باید دغدغه‌ای طبقاتی نیز دانست. زیرا بحران‌هایی که سرمایه‌داری رقم می‌زند، بر روی طبقات مختلف تاثیری یکسان نمی‌گذارد. به طورمثال سیل ناشی ازجنگل‌تراشی یک کمپانی تولید کاغذ، هرگز به صاحبانش که در بهترین و امن‌ترین نقاط شهر ساکن‌اند آسیبی جدی وارد نمی‌کند، اما طبقه کارگر و فرودست که خانه‌هایی آسیب‌پذیر در حاشیه شهر و بعضا نزدیک به حریم رودخانه دارند، خسارت وآسیب اصلی را می‌بیند. به بیانی ساده‌تر، طبقه بورژوا ثروت‌اندوزی می‌کند وتخریب محیط زیست را رقم می‌زند اما آثار و پیامدهایش گریبان طبقه فرودست و زحمتکش را می‌گیرد.

یکی از نمونه‌های بارز ایجاد انحراف توسط سرمایه‌داری، مطرح کردن افزایش جمعیت بشر به عنوان مهم‌ترین عامل تخریب محیط زیست می‌باشد که اکثر صاحب‌نظران نیز دچار این انحراف می‌شوند و در راستای اقناع مردم به عدم فرزندآوری بیشتر برای حفظ طبیعت میکوشند!

طبق برآورد‌ها، در حال حاضر میزان تولید غذا در جهان جوابگوی نیاز تمامی مردم است. با این حال شاهد گرسنگی و سو تغذیه‌ی درصد نسبتا بزرگی از افراد و نیز تخریب زیستگاه‌ها و تغییر کاربری عرصه‌های طبیعی ارزشمند مانند جنگل های بارانی و تالاب‌ها به بهانه تولید غذای بیشتر هستیم؛ مشابه دست اندازی‌ها و سوزاندن جنگل‌های بارانی در آمریکای جنوبی و آسیا و تبدیل زمین‌ها به مزارع پالم وکشت ذرت و سویا برای صنعت دامپروری.

از طرفی عده‌ای محدود بسیار بیشتر از نیاز مصرف می‌کنند و اکثریت از داشتن حداقل‌ها محروم‌اند. برای نمونه، در حالی که مردم آمریکا با مشکل اضافه وزن و چاقی مفرط دست و پنجه نرم می‌کنند، در آفریقا کودکان در سو تغذیه به سر می‌برند. چه بسا کشورهای توسعه یافته مواد اولیه مورد نیاز خود را از کشورهای جهان سوم برداشت کرده‌اند و فعالیت‌های مخرب محیط زیست و نابودی طبیعت را در این کشورها رقم زده‌اند با این گمان که از آثار این تخریب‌ها مصون می‌مانند. اما همه ما در یک کره زندگی میکنیم وبه طور مثال در نهایت تفاوتی ندارد فلر مازوت و دودکش ذوب آهن در کجای زمین قرار داشته باشد؛ آلودگی و اثر گرمایشش تاثیرش را در همه جای سیاره می‌گذارد.

جمعیت اروپای زمان انقلابصنعتی در مقایسه با حال بسیار ناچیز بود. اما در آن دوران علاوه بر استثمار بی‌رحمانه‌ی کارگران، شاهد تخریب‌های گسترده طبیعت، از پاک‌تراشی جنگل‌ها تا انقراض گوشتخواران نظیر خرس وگرگ خاکستری در اکثر مناطق اروپا هستیم. در واقع در زمان حاکمیت مطلق سرمایه‌داری با وجود جمعیت ناچیز و ابزارهایی ابتدایی، شاهد وسیع‌ترین تخریب‌ها و آلودگی‌ها در نوع خود بودیم. پس اگر بنا است شاهد بهبود وضعیت زمین باشیم، باید فکری به حال نظام سرمایه‌داری کرد.

می توانیم مهم‌ترین پیامد تفکر سرمایه‌داری را گرمایش زمین و تغییرات اقلیمی بدانیم. بحران‌هایی حاصل از برآیند تمامی تخریب‌ها و دست درازی‌ها به طبیعت که ما را در آستانه ششمین انقراض بزرگ تاریخ قرار داده است و می تواند نقطه پایانی بر ادامه بقا انسان خردمند و تعداد بیشماری از جانداران باشد. جلوگیری از وقوع این فاجعه و حفظ زمین عزمی جمعی، مبارزه با سیستم سرمایه داری و تغییر منش و دیدگاه انسان محوری را می‌طلبد. اینکه به اندازه نیاز مصرف کنیم و در موضوعاتی مانند گرمایش زمین که با صنعت دامپروری و مصرف گوشت و مرغ در ارتباط است و بحران پسماند که با عرضه پلاستیک مرتبط می‌باشد، مسیر عدم مصرف را در پیش بگیریم.

نمی توانیم از حاکمیت‌ها و دولت‌ها انتظار عمل به ملاحظات زیست محیطی و پایبندی به معاهدات جهانی را داشته باشیم و نقش سرمایه را نادیده بگیریم. در عمل با انجام این ملاحظات و محدودیت‌ها و خصوصا بحث کاهش تولید گاز CO2، منافع سرمایه‌داری تامین نمی‌شود و لازم است برای اجرای قوانین و ملزومات زیستی در برابر حاکمیت، اعتراضات و مطالبات صورت بگیرد تا منافع عام و نسل‌های آینده به جای منافع سرمایه‌داران از جانب سیاستمداران تامین شود.

در نتیجه دغدغه حفظ محیط زیست باید با سواد و کنشگری سیاسی نیز همراه باشد. اما شاهد هستیم کرسی های مجلس اکثر کشورهای اروپایی در سال‌های اخیر، علیرغم پررنگ بودن دغدغه حفظ زمین میان مردمانشان، با اکثریت لیبرال و راست افراطی پر می‌شود؛ یعنی همان حافظان منافع سرمایه‌داری! این را می توان نتیجه جدا دانستن محیط زیست از سیاست دانست که می‌تواند فاجعه رقم بزند و از پیشبرد اجرای معاهدات و قوانین سختگیرانه زیست محیطی جلوگیری کند. چنانچه رویه پافشاری بر سیستم بازار آزاد و لیبرال ادامه یابد، نمی‌توان برای دهه‌های آتی آینده خوبی متصور شد.

طبق برآوردها، یک درصد جمعیت زمین حدود هشتاد درصد ثروت جهان را در اختیار دارد. آن یک درصد برای حفظ منافع خود، بشریت و زمین را به سوی آینده‌ای تاریک سوق می‌دهند و باقی %99 در راستای تامین منافع سرمایه‌داری قربانی می‌شوند! آن بخش اعظم از اینکه نظام سرمایه‌داری کنار رود و سیستمی دیگر جایگزینش شود، می‌هراسد و این بر اثر تبلیغات و جوسازی‌های سرمایه‌داری است که تنها سیستم کارآمد را خود معرفی میکند تا منافعش به هر قیمتی حفظ شود.

شاید بتوانیم ریشه تمامی مشکلات انسانی و زیست محیطی را تفکر انسان‌محوری بدانیم. دیدگاهی که در طی چند هزار سال در ما شکل گرفته و رشد کرده است و انسان را موجودی برتر و مجزا از طبیعت می‌داند وگمان میکند همه چیز برای خدمت به او به وجود آمده است. مشابه چیزیکه سعدی بیان میکند:

ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند * تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری

در حقیقت انسان موجودی خاص و جدا از طبیعت نیست که زمین و آسمان به او خدمتی کند و دلیل وجودشان صرفا تفکر و ارتزاق بشر باشد و برایشان اهمیتی ندارد انسان آیا به غفلت نان می‌خورد یا نمی‌خورد!

مسیر طبیعت و بقایش همواره رو به جلو می‌باشد و به همه موجودات فرصت برابر برای بقا داده است. اما انسان خردمند با شیوه زیست نادرستش عرصه را بر خود و سایر موجودات تنگ‌تر میکند و ادامه این رفتار و تفکر، حذف شدنش از این سیاره را رقم می‌زند. یادمان باشد طبیعت همواره به تعادل باز میگردد؛ چه با انسان چه بی انسان!

مشابه برهه‌های تاریخی بی‌شمار که انسان‌ها برای تامین حقوق اولیه از سیستم حق‌خواهی کرده‌اند و بخش‌هایی از حاکمیت جامعه را به عقب نشینی واداشته اند، اینبار نیز باید بیش از پیش و با شدت بیشتر سرمایه‌داری، از رفتار و سبک زندگی تا نظام اقتصادی-سیاسی، به عقب رانده شود. با توجه به این مهم که وقت اصلاح و تغییر برای حفظ بشریت بسیار تنگ است.

روز جهانی پرندگان مهاجر

روز جهانی پرندگان مهاجر هر ساله در دو روز یعنی دومین روز شنبه در ماه‌های اکتبر و می برگزار می‌شود. در این دو روز در سرتاسر جهان برنامه‌های متنوعی اجرا می‌شود تا نیاز به همکاری بین‌المللی برای حفاظت از پرندگان مهاجر و زیستگاه‌های آنها را در سطح جهانی مطرح و برجسته کند.


نگارنده مقاله: محمدعلی آقاابراهیمی

«تمام مطالب منتشر شده در وبلاگ آوای بوم نشان دهنده نظرات نویسنده مطلب بوده و لزوما دیدگاه‌های انجمن را منعکس نمی‌کند.»


همه ساله در این روز، انجمن‌ها و سازمان‌های مردم‌نهاد در سراسر دنیا اقدام به برگزاری رویدادهای آموزشی متنوعی می‌کنند. این رویدادها برای ارتقاء سطح دانش مردم و جلب توجه سازمان‌ها و دولت‌ها برای حفظ محیط‌زیست و پرندگان انجام می‌پذیرد.

مجموع رویدادهای مرتبط با این روز، هر سال با تمرکز بر روی یک موضوع و با استفاده از یک شعار برای آن سال برگزار می‌شود. سال 2006 میلادی اولین سال برگزاری این رویداد جهانی بود که با شعار “پرندگان مهاجر هم‌اکنـون به کمــک مــا نیازمندند” برگزار گردید. در سال گذشته نیز موضوع اهمیت اتصال و پیوستگی زیستگاه‌های موجود در مسیر مهاجرت پرندگان با شعار “پرندگان، جهان ما را به هم متصل می‌کنند” انتخاب گردیده بود.

امسال شعار “بخوان، پرواز کن، اوج بگیر مثل یک پرنده” برای این روز در نظر گرفته شده و هدف از این انتخاب الهام بخشیدن و درگیر نمودن مردم سراسر جهان از هر سن و قومیتی است برای همکاری در شناخت پرندگان مهاجر و حفاظت از آنها و همچنین محافظت از زیستگاه‌‌هایی که در مسیر مهاجرت آنها قرار دارد.

امسال موضوع روز جهانی پرندگان مهاجر دعوت از مردم سراسر جهان است تا با گوش دادن به نوای دلنشین آنها و تماشای پرواز و اوجگیری آنها در زیستگاه‌های مختلف با آنها ارتباط برقرار کنند.

 پرندگان مهاجر به عنوان سفیران جهانی طبیعت در همه جا دیده می‌شوند، در شهرها و روستاها، در پارک‌ها و حیاط خانه‌ها، در جنگل‌ها و کوه‌ها، در تالاب‌ها و در کنار سواحل دریاها و اقیانوس‌ها. آنها همه این زیستگاه‌ها را به هم متصل می‌کنند و باعث ارتباط و اتصال مردم سراسر جهان با یکدیگر می‌شوند و در همین راستا ارتباط مردم با کره زمین، محیط زیست و حیات وحش را یادآوری می‌کنند. همچنین پرندگان مهاجر از طریق عادت‌های فصلی خود به طور منظم چرخه‌های طبیعت را به ما یادآوری می‌کنند.

 

روز جهانی پرندگان مهاجر

 

در حقیقت، میلیاردها پرنده مهاجر همه ساله به آواز خواندن، اوج گرفتن و پرواز کردن بین مکان‌های تولید مثل و غیر تولید مثل خود ادامه می‌دهند و در این مسیر انسان را برای تماشای رنگها و طرح‌های زیبا و متنوع خود و شنیدن آواهای دلنشین خود دعوت می‌کنند.

در سال‌های اخیر و در طول بیماری همه‌گیر کرونا، همزمان با محدود شدن حرکات و رفتار اجتماعی انسان‌ها، بسیاری از فعالیت‌های مخرب انسان کند شده و از سوی دیگر، مردم در سراسر جهان برای اولین بار بیشتر و فراگیرتر از همیشه به نوای پرندگان گوش می‌دهند و پرواز و اوجگیری آنها را تماشا می‌کنند. برای بسیاری از مردم جهان، آواز و پرواز پرندگان در طی همه‌گیری باعث ایجاد آرامش و شادی شده و مردم را به یکدیگر و طبیعت متصل نموده است.

در این سال‌ها دانشمندان در سراسر جهان در حال مطالعه تأثیر همه‌گیری بر روی پرندگان و سایر حیوانات وحشی بوده‌اند. آنها همچنین در حال بررسی چگونگی تاثیر خاموش شدن جهانی فعالیت‌های انسانی ناشی از همه‌گیری کووید19 بر پرندگان و حیات وحش و بررسی مزایای مثبت پرندگان و طبیعت بر سلامتی روح و روان انسان بوده‌اند. واضح است که این بیماری همه‌گیر، چالشی بی‌سابقه برای بشر بوده و در عین حال، سطح کاملاً جدیدی از آگاهی و قدردانی از حیات وحش و پرندگان و اهمیت طبیعت برای رفاه حال انسان را به ارمغان آورده است.

 

بنابراین روز جهانی پرندگان مهاجر در سال 2021 نه تنها برای پاسداشت پرندگان مهاجر است، بلکه لحظه مهمی نیز برای تأمل در رابطه جهانی ما با طبیعت و برجسته کردن تمایل جمعی ما برای انجام کارهای بیشتر برای حفاظت از پرندگان و طبیعت در دنیای پسا همه‌گیری است.

رویدادهای ثبت شده به مناسبت روز جهانی پرندگان مهاجر 2021 شامل برنامه‌های آموزشی، رویدادهای رسانه‌ای، آزمون‌ها، مسابقات و نمایش فیلم‌هایی در سراسر جهان خواهد بود. رویدادهای این روز که توسط سازمان‌هایی تحت نظارت سازمان ملل و کنوانسیون‌های بین دولتی برگزار می‌گردد اولین بار در سال 2006 برای خنثی کردن تبلیغات منفی بر علیه پرندگان مهاجر به عنوان حمل کنندگان بالقوه ویروس بسیار بیماریزای آنفلوانزای فوق حاد پرندگان در جهان آغاز گردید و هم اکنون پس از برگزاری بیش از 2000 رویداد در طی این سال‌ها از محبوبیت بسیاری برخوردار شده است.

برای پاسداشت این روز ما می‌توانیم درباره‌ی نقش مهم پرندگان در حفظ حیات و تنوع زیستی بر روی زمین با افراد گوناگون صحبت کنیم و بخصوص برای کودکان از اهمیت حفاظت از طبیعت و پرندگان بگوییم.

 

توانایی پرندگان در استشمام تفاوت‌های ژنتیکی

حتما بارها با استشمام یک بوی خاص دچار حس نوستالژی شده‌اید. حس بویایی ما به جز زنده کردن خاطرات خواص دیگری نیز دارد. بوها می‌توانند نوید یک غذای هوس انگیز را در همین حوالی بدهند یا ما را از وجود مواد سمی و خطرناک آگاه سازند. اما بویی که از بدن خود ما ساطع می‌شود، تحت تاثیر بسیاری از عوامل است؛ مانند غذایی که می‌خوریم، سطح استرس ما، یا اینکه آیا سلامت هستیم یا بیمار. همچنین باکتری‌ها و قارچ‌هایی که به طور طبیعی در بدن ما زندگی می‌کنند و حتی خصوصیات و تفاوت‌های ژنتیکی ما همه بر بوی بدن ما تاثیر دارند.


نگارنده مقاله: پریسا شوکتی

«تمام مطالب منتشر شده در وبلاگ آوای بوم نشان دهنده نظرات نویسنده مطلب بوده و لزوما دیدگاه‌های انجمن را منعکس نمی‌کند.»


حس بویایی در پرندگان 

اما همه اینها چه ربطی به دنیای پرندگان دارد؟ بنا بر یک باور غلط، پرنده‌ها حس بویایی ندارند. با اینکه سال‌هاست این نظریه رد شده است اما این باور همچنان ادامه دارد. تنها گزاره درست در این خصوص این است که اکثر پرندگان وابستگی کمتری به حس بویایی خود نسبت به بقیه حواسشان دارند. در واقع محققان نشان داده‌اند که پرنده‌ها می‌توانند برای تقریباً هر منظوری از قبیل پیدا کردن غذا، دوری از مهاجمان، محافظت از لانه، تشخیص گونه‌های هم خانواده و شناسایی والدین از حس بویایی خود استفاده کنند.

استشمام تفاوت های ژنتیکی

استشمام تفاوت های ژنتیکی

غده پرآرایی پرندگان

پرندگان دارای غده‌ای به نام غده پرآرایی در محل ریشه دم خود هستند که از بافت چربی تشکیل شده‌است. کارکرد این غده ترشح روغنی موم مانند حاوی مخلوط پیچیده ای از اسیدهای چرب و الکل‌های مونوهیدریک است و پرندگان با آغشته کردن منقار خود به چربی‌ای که از این غده بیرون می‌آید، آن را به پرهای تمام بدن خود و همچنین پاها مالیده و به اصطلاح خود را می‌آرایند؛ زیرا این عمل باعث براق شدن پرهایشان می‌شود.

این چربی خاصیت ضد آب کردن پرها برای پرندگان کنار آبزی را هم دارد و با لایه محافظی که ایجاد می‌کند، موجب می‌شود پرهای این دسته از پرندگان در آب نرم و صاف بماند و البته این روغن منبع اصلی بوی بدن پرندگان نیز هست. در بعضی از پرندگان این بو چنان نامطبوع است که باعث دفع گونه‌های مهاجم و همچنین مزاحم می‌شود.

اما آیا این بو تاثیری بر فرآیند جفت‌یابی پرندگان هم دارد؟ معمولا در بیشتر مواقع این نشانه‌های تصویری هستند که بر انتخاب جفت اثر می‌گذارند. بعنوان مثال بسیاری از پرنده‌های نر با نمایش دادن پرهای زیبا و رنگی خود یا نشان دادن توانایی جسمانی، پرنده ماده را جذب می‌کنند. همچنین در برخی گونه‌ها پرنده نر با شکار کردن و تقدیم طعمه به پرنده ماده قدرت خود را در تامین آذوقه اثبات می‌کند.

آواز خواندن پرنده نر هم از جمله رفتارهای شایع بین گونه‌های مختلف پرندگان در زمان جفت‌یابی است. با این‌ حال برخی مطالعات نشان داده‌اند که عوامل شیمیایی نیز بر رفتار اجتماعی-جنسی پرندگان موثر است. در اینجا مشخصا به بوی ناشی از غده پرآرایی پرندگان اشاره می‌کنیم. در پژوهشی، محققان با فشاردادن ملایم غده پرآرایی هر دو فرد نر و ماده گونه‌ای از پرندگان آمریکای شمالی به نام گنجشک آوازخوان (melodia  Melospiza) مقداری از روغن غده را برداشت نمودند و تعدادی از این گونه پرنده را در اسارت در معرض این روغن قرار دادند و مشاهده کردند که نرها زمان بیشتری را صرف روغن برگرفته از غده پرآرایی پرنده ماده کردند و به همین صورت ماده ها بیشتر جذب روغن غده پرآرایی پرنده نر شدند. به عبارت دیگر پرندگان بوی جنس مخالف را بیشتر ترجیح می‌دهند.

استشمام تفاوت های ژنتیکی

استشمام تفاوت‌های ژنتیکی

همانگونه که می‌دانیم بقای نسل همه موجودات منوط به تنوع ژنتیکی آنها می‌باشد و پرندگان نیز از این قاعده مستثنی نیستند و شناسایی و یافتن جفتی که از نظر ژنتیکی کمترین شباهت را با آنها داشته باشد امر بسیار مهمی برای آنهاست. در واقع برای پرنده ماده تفاوت ژنتیکی جفت نسبت به قدرت جسمانی او از اهمیت بالاتری برخوردار است. اما تشخیص و ارزیابی اینکه آیا پرنده‌ای که می‌تواند بصورت بالقوه به‌عنوان همسر انتخاب شود، از نظر ژنتیکی نیز جفت مناسبی است یا خیر به چه صورت خواهد بود؟ به عنوان مثال یکی از نشانه‌ها مجددا صدای آواز پرنده نر می‌باشد. اثبات شده‌است هرچه این آواز بلندتر باشد، پرنده از تنوع ژنتیکی بالاتری بهره‌مند است.

اما اخیراً محققان نشان داده‌اند که بین بوی بدن پرندگان و ژنهای آنها نیز ارتباط معنی‌داری وجود دارد و پرندگانی که شباهت ژنتیکی کمتری به هم دارند بوی متفاوتی نسبت به پرنده‌هایی با تشابه ژنتیکی بیشتر دارند و این نتایج دستمایه پژوهش دیگری مجدداً با استفاده از چربی غده پرآرایی گنجشک آوازخوان شد.

محققان این بار از گونه‌هایی با ژن‌های متفاوت نمونه‌برداری کردند و این امکان را به پرنده ماده دادند تا بین نمونه برگرفته از گونه‌های نر مشابه یا متفاوت از خود انتخاب کند. آنها مشاهده نمودند پرنده ماده بیشتر جذب نمونه‌ای می‌شود که از پرنده نر با کمترین شباهت ژنتیکی برداشت شده‌باشد. در مورد پرنده نر نیز نتایج به همین صورت بود.

پس در نهایت می توان چنین گفت پرندگان از حس بویایی خود علاوه بر اهدافی که در ابتدای متن به آنها اشاره کردیم برای جفت‌یابی، تولید‌ مثل و به وجود آوردن جوجه‌هایی سالم و مقاوم در برابر بیماری‌های خطرناک نیز استفاده می‌کنند.

استشمام تفاوت های ژنتیکی

 

لیکوی ابرو سیاه

پرنده ای که بعد از مدت طولانی در بورنئو دوباره کشف شد!

کشف مجدد گونه­‌های پنهان در حیات وحش به دانشمندان و کارشناسان محیط زیست کمک می­‌کند تا به سوالات مختلفی در طول قرن گذشته پاسخ داده و در اختیار علاقه­‌مندان قرار دهند. در این مقاله به یکی از اکتشافات از پرندگان پنهان پرداخته می­‌شود.


نگارنده مقاله: سجاد زارعیان

«تمام مطالب منتشر شده در وبلاگ آوای بوم نشان دهنده نظرات نویسنده مطلب بوده و لزوما دیدگاه‌های انجمن را منعکس نمی‌کند.»


 

لیکوی ابرو سیاه

عکس 1- لیکوی ابرو سیاه که دوباره کشف شد. عکس از محمد سورانتو و محمد ریزکی فوزان

 

پرنده‌ای که تنها یک گونه از آن در بین سال­های میلادی 1843 و 1848 ثبت شده بود، در قسمت اندونزی جزیره بورنئو مجدداٌ کشف شده‌است.

در ماه اکتبر 2020 میلادی (ماه مهر1399شمسی) محمد سورانتو و محمد ریزکی فوزان پرنده پنهان، لیکوی ابرو سیاه را در طی یک سفر هفتگی برای جمع آوری محصولات جنگلی در استان کالیمانتان یافتند. بعد از گرفتن پرنده که ناشناخته بود، آنها عکس‌هایی گرفتند و یادداشت کردند و سپس پرنده را بدون آسیب در جنگل آزاد کردند. آنها عکس‌­ها را به گروه پرنده­‌نگری محلی گالیتوس ارسال کردند به امید آن که بتوانند آن را شناسایی کنند.

گروه پرنده‌نگری گمان برد که این پرنده لیکوی ابرو سیاه باشد و فوراٌ با پرنده­‌شناسان پانچی گوستی اکبر، تگو ویلی نوگور و دینگ لی یانگ ارتباط گرفتند. آنها عکس‌های گرفته شده در کالیمانتان جنوبی را با توضیحات راهنمای میدانی اخیر در مرکز تنوع زیستی طبیعی در هلند و عکس‌­های تنها گونه شناخته شده مقایسه کردند.

لحظه­‌ی اکتشاف!

این لحظه مثل یک لحظه اکتشاف بود! این جمله را گوستی اکبر یکی از اعضای گروه حفاظت از پرندگان اندونزی گفت. این پرنده به عنوان یک ابهام بزرگ در پرنده شناسی اندونزی خوانده می­‌شود. تعجب‌­آور است که این پرنده در انقراض نیست و در این جنگل‌های با ارتفاع کم همچنان زندگی می‌­کند و مقداری ترسناک است! به دلیل آنکه ما نمی‌دانیم این پرندگان در امنیت هستند یا چه مقدار زمانی ممکن است زنده بمانند.

پرنده‌شناسان و مردانی که پرنده را پیدا کردند یک مقاله کوتاه درباره این کشف در تاریخ 25 فوریه در مجله باشگاه شرقی پرنده­‌نگری آسیا( BirdingAsia ) منتشر کردند. آنها می‌­گویند اطلاعات تکمیلی را در ماه‌­های بعدی منتشر خواهند کرد.

لیکوی ابرو سیاه

عکس 2- لیکوی ابرو سیاه در کنار یک کاغذ پول واحد اندونزی به عنوان مقیاس، عکس از محمد سورانتو و محمد ریزکی فوزان

 

عکس­‌های بعدی از پرنده زنده لیکوی ابرو سیاه فورا اطلاعات جدیدی درباره این گونه ارائه داد. دانشمندان اکنون درک بهتری از این گونه با رنگ­بندی دارند. پاها، منقار و چشم لیکوها مقدار اندکی با گونه اصلی متفاوت بودند، اما تفاوت برای دانشمندان تعجب­‌آور نبود. به دلیل آن که در آن مناطق رنگ در طول فرآیند تاکسیدرمی تغییر می­‌کند.

کشف مجدد به دانشمندان و کارشناسان محیط زیست کمک می­‌کند تا به سوالات مختلفی در طول قرن گذشته پاسخ بدهند. دانشمندان هرگز اطمینان نداشتند که این پرنده در کجای حیات وحش زندگی کرده است. تنها گونه اصلی که توسط طبیعت­‌شناس و زمین­‌شناس آلمانی کارل شارنر در بین سال­‌های میلادی 1843 و 1848 مشاهده شد، ابتدا رد شد و به عنوان گونه‌ای از جاوه ثبت شد.

در سال 1895 طبیعت‌­شناس یوهان بوتیکوفر ثابت کرد که این گونه از جاوه نیست، زیرا شاونر پرنده­‌ای در این جزیره مشاهده نکرده بود. بعد از بررسی دقیق ثبت­‌های شارنر در اندونزی، دانشمندان ارزیابی کردند که ممکن است که او پرنده را در نزدیکی شهر مارتاپورا در بورنئو پیدا کرده است.

 

کشف مجدد لیکوی ابرو سیاه در میان شیوع کرونا

آقای نوگوهورو از نویسندگان مقاله که در پارک ملی سبانگائو در کالیماتان کار می­‌کند می­­گوید: من فکر می­‌کنم که خیلی عجیب است که ما یکی از قابل توجه­‌ترین کشف­‌های جانورشناسی را به صورت آنلاین در اندونزی ثبت کرده­‌ایم و شیوع بیماری کرونا، مانع بازدید ما از سایت شده است. به دلیل اقدامات ایمنی کووید 19، دانشمندان قادر به سفر به منطقه‌­ای که لیکوی ابرو سیاه پیدا شده نبوده اند، اما آنها برای مقاله دوم که ثبت اکولوژی است کار می­‌کنند و امیدوار هستند که با آژانس­‌های دولتی محلی برای جست و جوهای بعدی در این سال کار کنند.

آقای یانگ از نویسندگان مقاله و کارشناس محیط زیست سنگاپوری از موسسه بین المللی بردلایف(BirdLife international) می­‌گوید: وقتی که این نمونه‌ها کشف شد، پرندگانی مثل پنگوئن بزرگ و کبوتر مسافر که اکنون منقرض شده هستند، زنده بودند. اکنون برای کارشناسان محیط زیست شانسی وجود دارد تا این جنگل­‌ها را برای حفاظت از لیکوها و سایر گونه­‌ها ایمن سازند.

دانشمندان اکنون اطلاعات کمی از لیکوی ابرو سیاه دارند، اما نویسندگان اندونزیایی مقاله امیدوار هستند که با آژانس­‌های دولتی محلی برای کسب اطلاعات بیشتر کار کنند. آنها سفرهایی به بورنئو برای شناسایی دقیق جایی که این گونه زندگی می‌کند، مصاحبه با مردم محلی، مطالعه رفتار لیکو و ارزیابی اطلاعات جمعیتی که می‌تواند وضعیت گونه را در اتحادیه بین­‌المللی برای حفاظت از لیست سرخ گونه‌های در معرض تهدید ارائه دهد، طراحی خواهند کرد.

آقای میترمیر کارشناس بررسی گونه­‌های در معرض تهدید در موسسه حفاظت از پرندگان آمریکا( ABC ) گفت: در جهان بیش از 150 گونه پرنده که اخیراٌ به عنوان گمشده و بدون مشاهدات ثبت شده در 10 سال گذشته وجود دارند. هم اکنون موسسه بین المللی بردلایف و وب سایت ایبرد در حال همکاری برای کمک به یافتن این پرندگان هستند.

آقای بارنی لانگ کارشناس موسسه حفاظت جهانی( GWC ) و سرپرست برنامه تحقیقاتی گونه‌های گمشده می‌گوید:کشف مجدد لیکوی ابرو سیاه امید و انگیزه برای یافتن سایر گونه­‌های پرنده گمشده در جهان را بالا می­‌برد. کشف­‎‌هایی مانند این باورنکردنی هستند و به ما امید بالایی می­‌دهند که ممکن است سایر گونه‌­هایی که از زمان­‌های طوانی گم­شده هستند پیدا شوند.

همکاری‌ها بین کارشناسان محیط زیست، جوامع محلی و بومی برای حفظ این گونه­‌های پنهان بسیار حیاتی است.

موسسه حفاظت جهانی( GWC )، موسسه حفاظت از پرندگان آمریکا( ABC ) موسسه بردلایف و وب سایت ایبرد برای بالا رفتن تحقیقات در زمینه پرندگان گمشده در جهان با هم در حال همکاری هستند.

  • گزارش از موسسه حفاظت از پرندگان آمریکا 

 

 

 

 

 

هما؛ پرنده اساطیری

هما یکی از پرندگان اساطیری در ادبیات فارسی است که برای ما ایرانیان همیشه یادآور خجستگی و فر بوده است. در مورد بیولوژی و بیومتری این پرنده باید گفت که این پرنده از خانواده قوشیان و زیر ‌خانواده کرکس هاست و بزرگترین کرکس ایران است.


نگارنده مقاله: محسن زارعی

«تمام مطالب منتشر شده در وبلاگ آوای بوم نشان دهنده نظرات نویسنده مطلب بوده و لزوما دیدگاه‌های انجمن را منعکس نمی‌کند.»


شکل ظاهری هما

از لحاظ شکل ظاهری پرنده بالغ دارای سری سفید یا زرد بسیار روشن، زیر تنه حنایی و یک دست و کاملا در تضاد با رنگ سیاه پوش‌پر‌ها و شاهپرهای پروازی است. همچنین روتنه خاکستری نقره ای براق است. پرنده جوان برخلاف پرنده بالغ بدنی تیره دارد. تعداد انگشتان در این پرنده 5 عدد است. غذای مورد علاقه این پرنده مغز استخوان است و معمولا شکار نمی‌کند، مگر گاهی اوقات که لاک پشت شکار می‌کند که نحوه شکار آن توسط هما شهره و مشهور است. این پرنده استخوان‌های لاشه مورد نظر را به آسمان برده و از بالا به پایین پرتاب می‌کند تا تکه تکه شود، سپس مغز و استخوان‌های تکه تکه شده را می‌خورد. همچنین این کار را با لاک پشت می‌کند و محتویات داخل بدن لاک پشت را می‌خورد. این پرنده در مکان های بلند و صخره ای و کوهستان ها زندگی می‌کند و لانه می‌سازد. معمولا یک یا دو تخم می‌گذارد و جوجه ها در 5 سالگی بالغ می‌شوند.

هما

 

هما در لغت

در فرهنگ‌های لغت فارسی هما به معنای همایون و همای به کار رفته که معنی فرخنده و خجسته دارد در لغت نامه دهخدا درباره‌ی هما چنین نوشته: هما مرغی است که استخوان می‌خورد. پشتش سیاه مایل به خاکستری، سینه اش حنایی بی نقش، دو شاخ مانند شاخ بوم و ریش زیبا و بال هایی از قره قوش بلندتر. در ادبیات فارسی او را مظهر فر و شکوه میدانند و به فال نیک می‌گیرند. مرغی است که چون پیدا شود مردم به تفأل در زیر سایه او روند (دهخدا، 23522:1377 ).

در فرهنگ عمید آمده است مرغ خوب فرخنده، مرغی نظیر شاهین دارای جثه بزرگ که خوراکش استخوان است و قدما می‌پنداشتند سایه‌اش بر هرکسی افتد به سعادت و کامرانی خواهد رسید(عمید، 1975:1362 ).

 

ریشه یابی نام علمی هما

Gypaetus barbatus: نام علمی هما است که این واژه مشتق است از دو کلمه:

Gypaetus که خود مشتق از دو کلمه Gyps and aetus است که اولی به معنای کرکس و دومی به معنای عقاب می باشد و نیز واژه Barbatus که در لاتین به معنای ریش‌دار دارد که به پرهای ریش مانند آرواره پایین این پرنده اشاره دارد.

 

هما در اساطیر

در ادبیات و افسانه‌های برخی از کشورها و ملل شاهد دیدن پرندگان و جانورانی هستیم که جنبه مقدس و اسطوره‌ای دارند. یکی از این پرندگان هما است. در افسانه‌ها آمده است هر وقت پادشاهی بمیرد و جانشینی نداشته باشد هما را به پرواز در می‌آوردند و این پرنده بر شانه هر کسی مینشست آن شخص فرمانروای بعدی بود.

یکی دیگر از معانی هما در شاهنامه درفش بوده است که صورت عقاب بر آن منقوش بوده‌است. در اوستا هما همان مرغ وارغن است که در آن توصیف‌های جالب و شگفت انگیزی از آن آمده است. این پرنده در بندهای (35-38) بهرام یشت (چهاردهمین یشت از مجموعه یشت های اوستا می‌باشد) بزرگ شهپر یا مرغکان مرغ گفته شده است. همچنین آورده شده این پرنده قدرت و توانایی ناچیز کردن جادوی دشمن را داراست و اگر کسی استخوان و پری از این پرنده را داشته باشد شکست ناپذیر خواهد بود.

هما

در ادبیات حماسی همای از 3 جهت قابل توجه و تامل است:

1- نشان درفش ایرانیان 2-ویژگی های ظاهری سیمرغ و همای 3- فرهمای

در ادبیات عرفانی نیز همای جایگاه ویژه‌ای دارد و در منطق الطیر عطار به نقش خود در به پادشاهی رساندن افراد اشاره دارد که بدین گونه است:

 

پیش جمع آمد همای سایه بخش                   خسروان را ظل او سرمایه بخش

زان همای بس همایون آمد او                        کز همه در همت افزون آمد او

در ادبیات غنایی نیز هما از 3 وجه قابل تفسیر است:

1- اشاره به استخوان خواری و قناعت ورزیدن او 2- اشاره به سعادت بخشی فر و سایه همای 3- تقابل هامی با دیگر پرندگان به ویژه جغد و باز

 

هما در تاریخ

این پرنده در زمان ایران باستان نیز پرنده سعادت بوده و نقش آن بر کنده‌کاری‌ها و برخی از سرستون‌های تخت جمشید نیز پیداست.

هما

 

کلام آخر

هما از دیرباز و دوران تاریخ قبل از اسلام برای ما ایرانیان پرنده مقدسی بوده و ما همواره باید از این پرنده به خاطر ارزش فرهنگی و اکولوژیکی و تاریخی آن محافظت کنیم. متاسفانه در حال حاضر این پرنده زیبا و با شکوه در معرض خطر و انقراض قرار دارد و با انقراض این گونه پرچم نه تنها به دارایی‌های محیط زیست و اکولوژیک کشور آسیب وارد می‌شود، بلکه به فرهنگ و تاریخ کشور ما نیز آسیب وارد خواهد شد.