بایگانی برچسب برای: طبیعت

سرمایه‌داری و تخریب محیط زیست; نوشته‌ای از زنده‌یاد بهراد فرخنده

 


پیشگفتار

در ایران و در سراسر دنیا افرادی به صورت مستقل و یا در غالب گروه‌ها و سازمان‌های مردم نهاد برای حفظ آنچه از طبیعت و حیات وحش مانده است تلاش میکنند. واقعیت اما آن است که در ابعاد وسیع، طبیعت هر روز بیش از روز قبل به نابودی کشیده می‌شود. در این بین یک سوال اساسی آن است که آیا کنشگران حفظ محیط زیست، مسیر درستی را برای حفظ ذخایر طبیعی زمین طی میکنند؟ آیا تلاش برای ایجاد تغییراتی کوچک و یا کوشش برای حفظ مناطقی نه چندان بزرگ بر روی زمین به عنوان مناطق حفاظت شده‌ی زیست محیطی، اقدامی کافی و مناسب است؟ این سوال‌ها مدت‌ها است که ذهن بسیاری از کنشگران محیط زیست را به خود مشغول کرده است.

بهراد فرخنده، فعال حفاظت محیط زیست و عکاس حیات وحش در اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۹ مطلبی را برای بنده ارسال نمود که در آن تلاش نموده بود به این سوال پاسخی درخور دهد. بهراد نظر من و چندین فرد دیگر را نیز در ارتباط با متن نگارش شده خواسته بود و پیرامون آن بحث و تبادل نظر نسبتا مفصلی انجام شد. آنچه بهراد تلاش کرده است که در این متن به ما یادآور شود آن است که حفظ طبیعت و مشکلات امروز بشری، هر دو ریشه‌ای مشترک دارند! آنچه تفکر غالب در میان کنشگران حفظ محیط زیست است آن است که عموم مردم برای رفاه خود در حال نابودی طبیعت هستند و در واقع حفظ طبیعت نیازمند ایستادگی در برابر مردم است اما آنچه بهراد به ما میگوید تفکری است قابل توجه. بهراد در این متن تلاش کرده است به ما بگوید کنشگران محیط زیست در سنگری رو به روی مردم نیستند بلکه در کنار مردم در سنگری رو به روی سیستمی اشتباه و حاکم بر دنیا هستند که هم طبیعت و هم سعادت بشری را قربانی خود کرده است.

زمانی که بهراد فرخنده‌ی عزیز این متن را برای بنده ارسال نمود تنها ۱۸ سال سن داشت. بهراد در حادثه‌ای ناگوار در بهار ۱۴۰۰ زندگی فانی را وداع گفت و به طبیعت پیوست. عمر کوتاه بهراد زمان کافی برای پروراندن تفکری که میتواند تغییرات بنیادینی را ایجاد نماید به او نداد اما زندگی سرشار از امید و تلاشگری‌اش میراث با ارزشی را برای ما باقی گذاشت و در این متن میتوانیم با نگرش او عمیق‌تر و بهتر آشنا شویم. زندگی بهراد فرخنده نمایانگر آن بود که عمق تفکر یک فرد و دستاوردهایش بیش از آنکه به میزان عمر او ارتباط داشته باشد به تلاش و همت و عشقی که به مسیر زندگی‌اش دارد وابسته است.

ایمان ابراهیمی- بهار ۱۴۰۰


بیوگرافی و زندگی‌ نامه‌ی بهراد فرخنده

زمین به سرعت روند نابودی را طی می کند؛منابع رو به اتمام است. بحران‌های بزرگ زیست‌محیطی در گوشه و کنار سیاره خودنمایی می کنند، از معضل پسماند تا آلودگی هوا. جنگل‌ها خاکستر شده‌اند. تالاب‌ها خشکیده‌اند. مناطق عاری از حیات پدید آمده‌اند. یخ‌های قطبی به تاریخ پیوستند و گونه‌های جانوری با سرعتی باور نکردنی در سراشیبی بی‌بازگشت و ابدی انقراض می غلتند. اما همچنان اشتهای بشر برای انباشت ثروت و بهره‌کشی از طبیعت و مصرف افسار گسیخته سیری‌ناپذیر است.

گویی خود را از آغوش مادر طبیعت رانده‌ایم و در صدد گرفتن انتقام از خود هستیم و در این راه همه چیز را به سوی سیاه‌چاله نابودی سوق می‌دهیم.

هزاران سال است از طبیعت جدا شده‌ایم و خود را اشرف و ارباب آن می دانیم ؛ مصرف بیش از نیاز، بهره‌کشی و انباشت هر چه بیشتر سرمایه را سرلوحه‌ی خود قرار داده‌ایم. حال نیز چنان رسانه‌ها ما را سرگرم کرده‌اند که یا از همه چیز غافلیم و یا برایمان تصمیم گرفته می‌شود چه چیز را بفهیم، چه دغدغه‌هایی را فراموش کنیم و چه موضوعاتی ملکه ذهنمان شوند تا به نفع سیستم سرمایه‌داری باشد. سیستم سرمایه داری خود نیز در زباله‌دانی از اخبار کاذب و توئیت‌های رنگارنگ پنهان می‌شود و حتی در اوج بحران‌های انسانی و زیست محیطی در حالی که خود مقصر اصلی است، از آب گل آلود ماهیانش را می گیرد.

به نظر میرسد با ادامه این روند، نمی‌توان آینده‌ی خوبی برای انسان خردمند و زمین متصور بود. سوال اینجا است که اگر بخواهیم آینده‌ی دیگری رقم بزنیم، آیا این مهم با اصرار بر دیدگاه سرمایه‌داری نسبت به طبیعت و تملک ورزی و تفکر لیبرال ممکن خواهد بود؟ همچنان می توانیم خود را صاحب اختیار زمین بدانیم و از مادر طبیعت انتظار رفتار بهتری داشته باشیم؟ با ادامه روند استثمار انسان و محیط زیست و حاکمیت نظام سرمایه‌داری که “تنها از یک طریق ثروت بشریت را توسعه می‌بخشد و آن تخریب همزمان سر منشا تمامی ثروتها یعنی زمین و کارگر است”، باید قاطعانه گفت منابع زمین در برابر این ثروت‌اندوزی طاقت نخواهد آورد و بشر با برگزیدن سیستم بازار آزاد و سرمایه‌داری افسار گسیخته عملا خود و زیستگاهش را به نابودی خواهد کشاند.

راه حل چیست؟ چه چیز باید در خودمان و در وهله‌ی بعد در نظام اقتصادی-سیاسی تغییر کند؟

برای پاسخ ابتدا لازم است ویژگی‌های انسان خردمند را به طور عمیق بشناسیم.
چه جایگاهی در طبیعت داشته‌ایم و چگونه این جایگاه را تغییر دادیم؟

معرفی مختصر انسان خردمند؛ تغییر جایگاهش در طبیعت، تخیل و شکل گیری تفکر انسان محوری

ماتریالیسم و محیط زیست

همه چیز در طبیعت بر پایه‌ی نیاز تعریف شده و تکامل نیز براساس نیازهای جدید رخ می‌دهد و نیازها براساس هدف اصلی جانداران یعنی بقا شکل می گیرد. همواره اعضای یک چرخه‌ی طبیعی در مسیر تکامل پابه‌پای هم پیش می‌روند تا تعادل همواره حفظ شود. به طور مثال هنگامی که شیر درنده‌تر می‌شود به موازات آهو نیز بنابر نیاز و حفظ بقاء، محتاط‌تر و چابک‌تر می‌گردد و سرعت تکامل و رشد این دو از هم پیشی نمی‌گیرد چرا که در غیر این صورت انقراض طرفین رقم می‌خورد.

چند ده هزار سال پیش بشر جایگاهی کاملا متفاوت با انسان امروزی در طبیعت داشته است. براساس آخرین یافته‌ها ، هشت گونه انسان در زمین می زیسته‌اند از جمله : انسان کوتوله شرقی (محدوده ای در آسیا)، نئاندرتال و انسان خردمند.

سرمنشأ گونه‌ی ما یعنی انسان خردمند، شرق آفریقا بود و به مرور زمان راهش را به سایر مناطق زمین باز نمود. چه بر سر سایر گونه‌های انسان آمد؟ انسان خردمند سایر گونه‌های انسان را حذف کرد. البته کمی آمیزش نیز رخ داد که نتیجه‌اش به طور مثال حضور ناچیزی از ژن‌های نئاندرتال در اروپا و انسان کوتوله شرقی در آسیا است.

زمانی انسان در وسط هرم غذایی قرار داشت؛ هم شکارگر بود و هم مورد شکار قرار می گرفت. اما به طور ناگهانی خود را به راس هرم غذایی رساند و به سایر اعضای هرم مهلتی برای تکامل در راستای حفظ بقایشان نداد. به این ترتیب عملا به تهدیدی هولناک و بدون دشمن طبیعی وکنترل‌کننده تبدیل شد. نتیجه‌اش انقراض تعداد زیادی از گونه‌های جانوری آسیب‌پذیر (مانند ماموت ها) در همان ابتدای امر بود و این خصوصیت، انقراض سایر گونه‌های انسان را نیز رقم زد.

حال که تهدیدی جدی متوجه انسان خردمند نمی‌شود، بقا و زنده ماندن به معنای کلاسیک آن به عنوان هدف اصلی به حاشیه می رود و به تدریج این گونه‌ی هوشمند اهداف دیگری را به عنوان هدف اصلی بر می‌گزیند و برای این کار تخیل بیشترین یاری را به او می‌رساند.

می‌توان اصلی‌ترین تفاوت انسان خردمند با سایر جانداران را تخیل دانست. این وجه تمایز که سایر تفاوت‌ها را نیز تا حد زیادی رقم می‌زند، به معنای توانایی خلق و ایجاد موضوعاتی در ذهن است که وجود خارجی ندارند و دیده نمی‌شوند؛ از خدایان و اساطیر تا تصور آینده و ایجاد قوانین و زبان.

ایجاد اتحاد به کمک باور مشترک، از کارکردهای تخیل برای بشر می باشد. در خویشاوندان نزدیک بشر مانند شامپانزه‌ها، هنگامی که اعضای گله از یک تعدادی بیشتر شوند با کوچکترین اختلافی به دو دسته کوچکتر تقسیم می شوند و هرگز نمی توانند اجتماع وسیعی را ایجادکنند .

انسان خردمند با ایجاد باورهای مشترک مانند خدایان، اساطیر، ادیان و زبان و نوشتار توانست جمعیت‌های بزرگی را با کمک تخلیش متحد سازد و این اتحاد برایش امنیت و در ادامه منافع اقتصادی به ارمغان آورد .

دو قبیله در اطراف یک بیشه زمانی که هر دو، شیر را خدای جنگل بدانند در واقع یک باور مشترک ایجاد کرده‌اند و هنگام هجوم قبایل دیگر با هم متحد می‌شوند و به امنیت پایدارتری دست می‌یابند. به مرور زمان حتی می‌توانند یک المان قدرتمندتر و جامع تر مانند یک کوه آتشفشان را به عنوان خدا معرفی کنند و قبایل بیشتری این باور را بپذیرند و اتحاد بزرگتری را تشکیل دهند.

اختراع زبان و نوشتار نیز توانست امکان ارتباط در سطح وسیعی را فراهم سازد؛ اما شاید موثرترین باور مشترکی که توسط بشر به منظور ایجاد اتحاد و نظم ابداع شد، مذاهب و ادیان بودند. آنها این امکان را برای حاکمان پدید آوردند تا قوانینی را برای حفظ ثبات و امنیت جامعه در قالب شریعت و اخلاق بیان کنند و برای زمامداران امکان یکپارچه کردن قلمروهای وسیع را فراهم می‌ساختند.

در ابتدا خدایانی که به صورت بت و مجسمه ساخته می‌شدند می‌توانستند جوامع کوچکی را در یک جغرافیای محدود زیرسایه باوربه خودشان قراردهند. اما ادیانی که خدایانی نامرئی تعریف میکردند، توانایی گسترش بیشتری داشتند و توانستند به باور مشترک جوامعی بزرگتر و بعضا بسیار متفاوت و حتی دشمن تبدیل شوند.

امپراطوری روم با رسمیت بخشیدن به مسیحیت، اروپا را زیر یک پرچم متحد ساخت. به گونه‌ای که باعث می‌شد در زمان جنگ‌های صلیبی، فرانسوی‌ها و انگلیسی‌هایی که با هم جنگ‌های طولانی و اختلافاتی عمیق داشتند زیر پرچم صلیبی در کنار هم بایستند و برای باور مشترکشان بجنگند؛ اسلام نیز توانست زبان و باور مشترکی باشد برای مردمانی از مراکش و ایبری تا جنوب شرق آسیا.

اما غیر از ایجاد اتحادهای بزرگ، تخیل برای انسان وجه تمایزهای دیگری نیز رقم می‌زند و صفاتی پدید می‌آورد که بر خلاف اتحاد، به ندرت در سایر جانداران مشاهده می‌شوند.

ما انسان‌ها به دلیل داشتن توانایی تفکر در مورد آینده که از تخیل ناشی می شود، نمی‌توانیم مانند حیوانات “در لحظه زندگی کنیم”؛ زیرا ترس از پیامدهایی که ممکن است در آینده رخ دهند و تهدیدمان کنند، همواره باعث مشغولیت ذهنی و انجام اقداماتی برای حفظ خودمان در طولان مدت می‌شود.

برای مثال گوزنی را در حال چریدن تصور کنید؛ هرگز به احتمال رویارویی با یک شکارگر و یا آتش‌سوزی جنگل نمی‌اندیشد تا زمانی که آن موقعیت واقعا رخ دهد و آنگاه برای حفظ بقایش به اندازه نیاز فکر می‌کند و اقدامی که به نظرش درست است را انجام می‌دهد. یک خرس در حال خوردن تمشک نیز در آن موقعیت هرگز ذهنش با خطر دیدن انسان و … پر نمی شود و صرفا به همان چیزی که می بیند و انجام می‌دهد، فکر می کند. در مقابل، انسان در طی یک مسیر کوهستانی ممکن است به احتمال ریزش سنگ و بارش برف تا رویارویی با یک حیوان خطرناک فکر کند بی آنکه هیچکدام از آنها رخ داده باشند.

احتمالا این شبهه وجود دارد که آیا سایر جانداران نیز تفکر و حتی احساس و عواطف دارند؟ باید ضمن یادآوری این موضوع که همه چیز در طبیعت بر پایه نیاز تعریف می‌شود و تکامل هم براساس نیازهای جدید رخ می‌دهد و نیازها براساس هدف اصلی یعنی بقا شکل می‌گیرند، متذکر شد که پاسخ به هر نیاز برای جانداران باید با صرف حداقل انرژی صورت بگیرد؛ چرا که ذخیره انرژی موضوعی حیاتی برای بقای جانداران محسوب می شود. مغز به عنوان عامل تفکر و احساس، اندامی است که انرژی زیادی مصرف می‌کند. برهمین اساس جانداران سعی کرده‌اند با صرف حداقل انرژی به نیازشان به تفکر و  احساسات پاسخ دهند. در واقع همه‌ی جانداران در صورت نیاز در راستای بقا، دارای تفکر و عاطفه هستند و توجه داشته باشیم هرگز فرای نیاز از آنها بهره‌مند نمی‌شوند زیرا برای آن باید مغز پیچیده‌تر و بزرگتری داشته باشند و این لازمه‌اش صرف انرژی مضاعف است.

جالب است بدانیم یکی از موضوعاتی که باعث شد انسان امکان داشتن مغز بزرگ و پیشرفته را داشته باشد و به انرژی مورد نیازش پاسخ دهد بی آنکه بقایش تهدید شود ، کشف آتش بود. هضم غذای خام خصوصا گوشت، روندی طولانی و مستلزم روده‌های بزرگ و طویل است که خود انرژی بسیار زیادی مصرف میکند. انسان باکمک آتش توانست شکارش را بپزد واین باعث شد روند گوارش سریع‌تر و راحت‌تر صورت بگیرد و دیگر نیازی به داشتن روده‌ای طولانی نبود. در نتیجه امکان داشتن مغز بزرگ‌تر و فعال‌تر برای انسان محیا شد.

مکاتب عرفانی زیادی همواره در طول تاریخ تاکید داشته‌اند انسان مصرفش به اندازه‌ی نیاز باشد، تملک‌گرایی و دلبستگی به کالا را کنار بگذارد و سعی کند در لحظه زندگی کند، و این صفات را به ارمغان آورنده‌ی رستگاری می دانستند. جالب است حیوانات این صفات را دارا می‌باشند و بشر نیز در عصر کمون اولیه (جوامل بدوی اولیه) تا حد زیادی از آنها بهره‌مند بوده است.

می توان تخیل را عامل ایجاد تملک‌گرایی دانست. تحلیل و نگاه به آینده که زاییده تخیل است، باعث می شود چیزهایی را متعلق به خود بدانیم و حس تملک نسبت به آنها داشته باشیم. اما این صفت همیشه به اندازه انسان امروزی پررنگ نبوده؛ چه بسا انسان کمون اولیه بسیار ناچیز این صفت را یدک می‌کشیده است. این ویژگی به همراه مصرف‌گرایی و کالا زدگی را می توان باعث و بانی ترد شدنمان از سوی مادر طبیعت و نابودی زمین دانست. باید با نگاهی دقیق‌تر به سیر تاریخی بشر، نقاط عطفی که انسان خردمند با تشدید این صفات در خود بیش از پیش از طبیعت جدا شد را بشناسیم.

ماتریالیسم تاریخی؛ سیر تکامل بشر و سرمایه داری

سرمایه داری و محیط زیست

کارل مارکس، فیلسوف آلمانی قرن نوزدهم ، ماتریالیسم تاریخی را اینگونه شرح داد : کمون اولیه، برده‌داری، فئودالیسم، سرمایه‌داری، سوسیالیسم و در نهایت کمونیسم.

کمون اولیه را می توان پیش از انقلاب کشاورزی دانست. روزگاری که در عمل انسان خود را جزئی از طبیعت و نه ارباب و صاحب آن می دانست؛ تملک و مصرف گرایی موضوعیت نداشت، انباشت بی‌رویه‌ی ثروت صورت نمی‌گرفت و هر انسان همچون سایر حیوانات به اندازه نیازش مصرف می‌کرد. اینها توصیفات بهشت اولیه‌ی انسان یا همان کمون اولیه است؛ عدم وجود مرز بین انسان و طبیعت یا حداقل مرزی کمرنگ‌تر از هر زمان دیگر.

آنچه باعث شد انسان نقطه پایانی بر عصر کمون اولیه بگذارد، انقلاب کشاورزی بود. معرفی انقلاب کشاورزی به عنوان یک دستآورد ارزشمند برای بشریت یک فریب بزرگ است! کشاورزی عملی بسیار سخت وطاقت‌فرسا برای انسان خردمند محسوب می‌شد و برایش یکجا‌نشینی را به ارمغان آورد. حال دیگر بحث ثروت اندوزی و تملک گرایی مطرح می‌شود؛ اختلاف طبقاتی شکل می‌گیرد و به دنبالش ستم اربابان و استثمار مطلق برده‌ها.

گویی انسان به دست خویش خودش را از بهشتش بیرون می‌راند. جالب است در ادیان ابراهیمی نیز چنین است که آدمی با خوردن گندم (یا سیب) از بهشت رانده می‌شود. چنانچه حافظ می فرماید :

پدرم روضه خوان به دو گندم بفروخت * ناخلف باشم اگر من به دو جوی نفرشم

در این دوران پر از درد و غم، بشر از ادیان و مذاهب به عنوان مرهمی برای رهایی از رنج خود ساخته‌اش بهره می‌جوید . آنها به بشر این وعده را می‌دهند که گرچه در این دنیا سختی و ظلم ظالم وجود دارد، اما پس از مرگ می‌تواند به بهشت برود؛ بهشتی که در آن تملک‌گرایی نیست و یا وجود مالکیت در آن احمقانه به نظر می‌رسد؛ دقیقا مشابه کمون اولیه!

در دوره بعد یعنی فئودالیسم نیز مذهب رعیت را راضی می‌کند تا بخش زیادی از دسترنج خود را در اختیار فئودال بگذارد و شب را گرسنه بخوابد در حالی که ارباب و زمین دارد در بهترین شرایط زندگی می کنند به امید آنکه شاید پس از مرگ بهشت را تجربه کند .

عملا کارکرد ادیان در این دوران، التیام بخشی درد و رنج رعیت با معرفی زندگی پس از مرگ در بهشت و توجیه کننده ظلم فئودال‌ها با وعده دادگاه الهی بوده است. مجریان این امر در اروپای قرون وسطی، کلیسا و در تمدن اسلامی، روحانیت اسلام بوده‌اند و همواره این مجریان که به منزله‌ی پخش‌کننده‌ی افیون در میان رعیت تلقی می‌شوند، توسط سرمایه‌داران زمانه‌ی خود تغذیه می‌شدند و مذهب و فئودالیسم مانند دو برادر و هم‌سفره به یکدیگر نان قرض می‌دادند.

ادیان عملکردی بیش از یک افیون نیز داشته‌اند. ایجاد دیدگاه و تفکر اولویت انسان در طبیعت، برتری‌اش نسبت به تمامی جانداران و صاحب و اشرف مخلوقات بودن این مجوز را به بشر داد تا استثمار طبیعت و همنوعانش را رقم بزند؛ با معرفی بشر به عنوان موجودی آسمانی و الهی و نه صرفا بخش کوچکی از خانواده طبیعت. نتیجه نهایی این دروغ و توهم را می‌توانیم در عصر سرمایه‌داری متوجه شویم.

تا قبل از انقلاب صنعتی، منفعت طبقه اشراف در عدم مصرف‌گرایی طبقه‌ی رعیت بود اما در عصر سرمایه‌داری نفع طبقه بورژوا، مصرف هر چه بیشتر رعیت است. زیرا پس از انقلاب صنعتی فرآیند تولید سرعت و شدت می‌گیرد و بر خلاف دوران قبل حتی بیش از نیاز است و نفع سرمایه‌داران در ایجاد فرهنگ کالازدگی و تشویق به مصرف است.

انسان خردمند که در طی چند هزار سال به خود این توهم را قبولانده که تافته‌ای جدا بافته و اشرف مخلوقات است، در این دوره برای انباشت هر چه بیشتر سرمایه به خود اجازه‌ی نابود کردن طبیعت و استثمار کارگران را می‌دهد و ثروتش را با بهایی دردناک توسعه می‌بخشد.

دراوج قدرت‌نمایی سرمایه‌داری، صدایی مخالف وبا شعاراتحادکارگران بلند می‌شود. مارکس با زبانی ساده سیستم سرمایه‌داری را شرح می‌دهد و به دنبالش انقلاب‌هایی برضد بورژوازی رقم می‌خورد و حکومت‌هایی با پیام برابری و برادری با وعده تحقق مجدد بهشت کمون اولیه ایجاد می‌شوند.

اما در حکومت‌هایی که با شعار کمونیسم برپا می‌شوند نیز شاهد نادیده گرفتن طبیعت هستیم. آیا صرفا توقف استثمار کارگران برای رستگاری بشر کفایت می‌کند یا باید نگاه از بالا به پایین نسبت به طبیعت نیز کنار گذاشته بشود؟

به نظر می‌رسد تفکر انسان محوری در هر قالبی منجر به سرمایه‌داری و تخریب محیط زیست می‌شود. دراصل باید بهره‌کشی ازطبیعت متوقف شود وهمزمان به هردو روند استثمار انسان وطبیعت پایان داد و خود را بخشی از زمین و نه ارباب آن بدانیم.

به این منظور باید مسئله محیط زیست را نه صرفا موضوعی علمی بلکه دغدغه‌ای اجتماعی طبقاتی و سیاسی تعریف کنیم.

محیط زیست؛ دغدغه‌ای اجتماعی، سیاسی و طبقاتی

مصرف گرایی و محیط زیسن

سیستم سرمایه‌داری به عنوان مقصر اصلی نابودی طبیعت و انقراض گونه‌های جانوری در طی سال‌ها تلاش کرده بود تا موضوع لزوم حفظ و جلوگیری از تخریب محیط زیست عنوان نشود و در صورت مطرح شدنش از جانب صاحب‌نظران، با کمک رسانه‌ها بی‌اهمیت و مضحک در اذهان عمومی تلقی شود. اما در سال‌های اخیر با بیشتر ملموس شدن اثرات آلودگی و تخریب ها، دغدغه محیط زیست در بین عموم رشد پیداکرد.

موضع سرمایه‌داری در برابر انتقادها و دغدغه‌های زیست محیطی توده‌ها،نه تنها تغییر رویکرد و کاهش میل به بهره‌کشی و ثروت‌اندوزی نبوده است، بلکه تلاش هایی در جهت انحراف جریان‌های فکری سبز داشته تا از خود به عنوان مقصر اصلی جرم زدایی کرده و موضوع حفظ محیط زیست را موضوعی کاملا علمی و نه اجتماعی و طبقاتی نشان دهد و نیز از بحران هایی‌ که خود به وجود آورده، به نفع خود و در راستای تولید ثروت استفاده کرده است.

به طور مثال تبلیغ و تشویق به مصرف، بحران پسماند و خصوصا پلاستیک را رقم زده است. در مواجهه با این معضل به ندرت شاهد آموزش کاهش و عدم مصرف در جو غالب رسانه‌ها هستیم. زیرا اصولا عدم مصرف با منافع سرمایه در تضاد است. به عنوان راهکار این بحران، پلاستیک‌هایی سبز و با وعده تجزیه‌پذیری با قیمتی بالاتر از پلاستیک‌های معمولی به بازار آورده شد و رسانه‌های زیست محیطی نیز مردم را به مصرف آن‌ها تشویق میکنند. در واقع اصل موضوع یعنی مصرف، تغییری نکرده و هنوز سر جایش است و صرفا سرمایه‌داری با کمک دیدگاه حفظ طبیعت توانسته سود بیشتری به جیب بزند. یعنی همان جبهه‌ای که باید بیشترین تضاد را با سیستم سرمایه و مصرف‌گرایی داشته باشد، با هدایت رسانه‌ها به خدمتش درآمده است. مشابه این موضوع در ارائه‌ی محصولات غذایی ارگانیک و سبز و… نیز قابل تفسیر است.

تبلیغات رسانه‌ای مردم را تشویق به خوردن فست‌فود می کنند و این نوع غذا تبدیل به رژیم غالب طبقه‌ی کارگر و متوسط شده است؛ ازاین رو صاحبان این صنعت سود زیادی به جیب می‌زنند. مصرف فست فود بیماری‌های بیشمار قلبی و گوارشی را ایجاد می‌کند و مصرف کنندگانش به خدمات درمانی نیازمند می‌شوند و در این مرحله نیز سودی کلان در پروسه درمان به سرمایه‌داری تزریق می‌شود. این در حالی است که طبقه بورژوا وصاحبان این صنایع خود ازرژیم غذایی سالم و ارگانیک بهره‌مند می‌باشند. در واقع در نظام سرمایه‌داری می‌توان چنین گفت که طبقات فرادست خود را از قشر زحمتکش جدا کرده و در هر مرحله از آنها بهره‌کشی می‌کنند.

محیط زیست را باید دغدغه‌ای طبقاتی نیز دانست. زیرا بحران‌هایی که سرمایه‌داری رقم می‌زند، بر روی طبقات مختلف تاثیری یکسان نمی‌گذارد. به طورمثال سیل ناشی ازجنگل‌تراشی یک کمپانی تولید کاغذ، هرگز به صاحبانش که در بهترین و امن‌ترین نقاط شهر ساکن‌اند آسیبی جدی وارد نمی‌کند، اما طبقه کارگر و فرودست که خانه‌هایی آسیب‌پذیر در حاشیه شهر و بعضا نزدیک به حریم رودخانه دارند، خسارت وآسیب اصلی را می‌بیند. به بیانی ساده‌تر، طبقه بورژوا ثروت‌اندوزی می‌کند وتخریب محیط زیست را رقم می‌زند اما آثار و پیامدهایش گریبان طبقه فرودست و زحمتکش را می‌گیرد.

یکی از نمونه‌های بارز ایجاد انحراف توسط سرمایه‌داری، مطرح کردن افزایش جمعیت بشر به عنوان مهم‌ترین عامل تخریب محیط زیست می‌باشد که اکثر صاحب‌نظران نیز دچار این انحراف می‌شوند و در راستای اقناع مردم به عدم فرزندآوری بیشتر برای حفظ طبیعت میکوشند!

طبق برآورد‌ها، در حال حاضر میزان تولید غذا در جهان جوابگوی نیاز تمامی مردم است. با این حال شاهد گرسنگی و سو تغذیه‌ی درصد نسبتا بزرگی از افراد و نیز تخریب زیستگاه‌ها و تغییر کاربری عرصه‌های طبیعی ارزشمند مانند جنگل های بارانی و تالاب‌ها به بهانه تولید غذای بیشتر هستیم؛ مشابه دست اندازی‌ها و سوزاندن جنگل‌های بارانی در آمریکای جنوبی و آسیا و تبدیل زمین‌ها به مزارع پالم وکشت ذرت و سویا برای صنعت دامپروری.

از طرفی عده‌ای محدود بسیار بیشتر از نیاز مصرف می‌کنند و اکثریت از داشتن حداقل‌ها محروم‌اند. برای نمونه، در حالی که مردم آمریکا با مشکل اضافه وزن و چاقی مفرط دست و پنجه نرم می‌کنند، در آفریقا کودکان در سو تغذیه به سر می‌برند. چه بسا کشورهای توسعه یافته مواد اولیه مورد نیاز خود را از کشورهای جهان سوم برداشت کرده‌اند و فعالیت‌های مخرب محیط زیست و نابودی طبیعت را در این کشورها رقم زده‌اند با این گمان که از آثار این تخریب‌ها مصون می‌مانند. اما همه ما در یک کره زندگی میکنیم وبه طور مثال در نهایت تفاوتی ندارد فلر مازوت و دودکش ذوب آهن در کجای زمین قرار داشته باشد؛ آلودگی و اثر گرمایشش تاثیرش را در همه جای سیاره می‌گذارد.

جمعیت اروپای زمان انقلابصنعتی در مقایسه با حال بسیار ناچیز بود. اما در آن دوران علاوه بر استثمار بی‌رحمانه‌ی کارگران، شاهد تخریب‌های گسترده طبیعت، از پاک‌تراشی جنگل‌ها تا انقراض گوشتخواران نظیر خرس وگرگ خاکستری در اکثر مناطق اروپا هستیم. در واقع در زمان حاکمیت مطلق سرمایه‌داری با وجود جمعیت ناچیز و ابزارهایی ابتدایی، شاهد وسیع‌ترین تخریب‌ها و آلودگی‌ها در نوع خود بودیم. پس اگر بنا است شاهد بهبود وضعیت زمین باشیم، باید فکری به حال نظام سرمایه‌داری کرد.

می توانیم مهم‌ترین پیامد تفکر سرمایه‌داری را گرمایش زمین و تغییرات اقلیمی بدانیم. بحران‌هایی حاصل از برآیند تمامی تخریب‌ها و دست درازی‌ها به طبیعت که ما را در آستانه ششمین انقراض بزرگ تاریخ قرار داده است و می تواند نقطه پایانی بر ادامه بقا انسان خردمند و تعداد بیشماری از جانداران باشد. جلوگیری از وقوع این فاجعه و حفظ زمین عزمی جمعی، مبارزه با سیستم سرمایه داری و تغییر منش و دیدگاه انسان محوری را می‌طلبد. اینکه به اندازه نیاز مصرف کنیم و در موضوعاتی مانند گرمایش زمین که با صنعت دامپروری و مصرف گوشت و مرغ در ارتباط است و بحران پسماند که با عرضه پلاستیک مرتبط می‌باشد، مسیر عدم مصرف را در پیش بگیریم.

نمی توانیم از حاکمیت‌ها و دولت‌ها انتظار عمل به ملاحظات زیست محیطی و پایبندی به معاهدات جهانی را داشته باشیم و نقش سرمایه را نادیده بگیریم. در عمل با انجام این ملاحظات و محدودیت‌ها و خصوصا بحث کاهش تولید گاز CO2، منافع سرمایه‌داری تامین نمی‌شود و لازم است برای اجرای قوانین و ملزومات زیستی در برابر حاکمیت، اعتراضات و مطالبات صورت بگیرد تا منافع عام و نسل‌های آینده به جای منافع سرمایه‌داران از جانب سیاستمداران تامین شود.

در نتیجه دغدغه حفظ محیط زیست باید با سواد و کنشگری سیاسی نیز همراه باشد. اما شاهد هستیم کرسی های مجلس اکثر کشورهای اروپایی در سال‌های اخیر، علیرغم پررنگ بودن دغدغه حفظ زمین میان مردمانشان، با اکثریت لیبرال و راست افراطی پر می‌شود؛ یعنی همان حافظان منافع سرمایه‌داری! این را می توان نتیجه جدا دانستن محیط زیست از سیاست دانست که می‌تواند فاجعه رقم بزند و از پیشبرد اجرای معاهدات و قوانین سختگیرانه زیست محیطی جلوگیری کند. چنانچه رویه پافشاری بر سیستم بازار آزاد و لیبرال ادامه یابد، نمی‌توان برای دهه‌های آتی آینده خوبی متصور شد.

طبق برآوردها، یک درصد جمعیت زمین حدود هشتاد درصد ثروت جهان را در اختیار دارد. آن یک درصد برای حفظ منافع خود، بشریت و زمین را به سوی آینده‌ای تاریک سوق می‌دهند و باقی %99 در راستای تامین منافع سرمایه‌داری قربانی می‌شوند! آن بخش اعظم از اینکه نظام سرمایه‌داری کنار رود و سیستمی دیگر جایگزینش شود، می‌هراسد و این بر اثر تبلیغات و جوسازی‌های سرمایه‌داری است که تنها سیستم کارآمد را خود معرفی میکند تا منافعش به هر قیمتی حفظ شود.

شاید بتوانیم ریشه تمامی مشکلات انسانی و زیست محیطی را تفکر انسان‌محوری بدانیم. دیدگاهی که در طی چند هزار سال در ما شکل گرفته و رشد کرده است و انسان را موجودی برتر و مجزا از طبیعت می‌داند وگمان میکند همه چیز برای خدمت به او به وجود آمده است. مشابه چیزیکه سعدی بیان میکند:

ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند * تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری

در حقیقت انسان موجودی خاص و جدا از طبیعت نیست که زمین و آسمان به او خدمتی کند و دلیل وجودشان صرفا تفکر و ارتزاق بشر باشد و برایشان اهمیتی ندارد انسان آیا به غفلت نان می‌خورد یا نمی‌خورد!

مسیر طبیعت و بقایش همواره رو به جلو می‌باشد و به همه موجودات فرصت برابر برای بقا داده است. اما انسان خردمند با شیوه زیست نادرستش عرصه را بر خود و سایر موجودات تنگ‌تر میکند و ادامه این رفتار و تفکر، حذف شدنش از این سیاره را رقم می‌زند. یادمان باشد طبیعت همواره به تعادل باز میگردد؛ چه با انسان چه بی انسان!

مشابه برهه‌های تاریخی بی‌شمار که انسان‌ها برای تامین حقوق اولیه از سیستم حق‌خواهی کرده‌اند و بخش‌هایی از حاکمیت جامعه را به عقب نشینی واداشته اند، اینبار نیز باید بیش از پیش و با شدت بیشتر سرمایه‌داری، از رفتار و سبک زندگی تا نظام اقتصادی-سیاسی، به عقب رانده شود. با توجه به این مهم که وقت اصلاح و تغییر برای حفظ بشریت بسیار تنگ است.

نوروز و پرنده‌نگری

نوروز در پیش است و بهار دلنشین کم‌کم از راه می‌رسد. طبیعت گردی نوروز پیشنهاد هیجان انگیزی است که پیش بینی می شود افراد بسیاری از آن استقبال کنند. پرنده نگری یکی از شاخه های این فعالیت است که در دنیا طرفداران خاص خود را دارد. پیش تر به بیان تاریخچه ای از پرنده نگری پرداخته ایم. همچنین نمی توان از تأثیر پرنده نگری بر سلامت روان و اثرات پرنده نگری بر کودکان چشم پوشی کرد. با توجه به نزدیکی تعطیلات نوروز و مناسب بودن زمان، تصمیم گرفتیم که این مطلب را به طبیعت گردی نوروز و به طور ویژه پرنده نگری اختصاص دهیم.

پرندگان در بهار

این فصل زیبا و سرسبز همانطور که طبیعت از خواب بیدار می‌شود و حیات به طرز شگفت‌انگیزی شکوفا می‌گردد، پرشورترین فصل حیات پرندگان را در طول سال رقم می‌زند. پرندگان در سراسر زمین در آغاز بهار آشیانه‌های خود را ساخته و به دنبال جفت می گردند. بسیاری از آنان در پایان زمستان دست به مهاجرت‌های بزرگی می‌زنند تا به مناطقی برسند که اقلیم و آب‌وهوای مناسب را برای زادآوری داشته و منابع غذایی کافی برای بزرگ کردن جوجه‌هایشان را در اختیارشان قرار دهد.

برخی دیگر در سرزمین‌های خود برای همیشه باقی می‌مانند و آنها نیز در بهار رفتارهای شورانگیز جفت‌یابی و زادآوری را از خود بروز می‌دهند. اغلب پرندگان دارای دو نوع پوشش در طول سال هستند، پوششی برای بهار و پوششی برای زمستان که با دو نوبت پرریزی در سال و سربرآوردن پرهای جدید با رنگهای متفاوت از دوره قبل، این دو پوشش ظاهر می‌شود.

پوشش پرندگان در بهار

نوع پوشش پرندگان در بهار معمولا زیباتر و رنگارنگ‌تر از دوره دیگر است زیرا آنها نیاز دارند که در ابتدای بهار با نمایش‌ها، نغمه‌ها و رقص‌ها و جنب‌جوش‌های فراوان، رفتارهای دلربا و دلفریبی برای یافتن جفت از خود بروز دهند و از سوی دیگر اغلب آنها به دلیل قلمروطلب بودن و به خاطر از میدان به در کردن رقبا و در رقابت بر سر جفت، نیاز به رنگ‌های تند و مشهودی دارند که در پوشش بهاره آنها ظاهر می‌شود.

بسیاری از پرندگان در ابتدای بهار و در طول این فصل، به منظور جفت‌یابی و حراست از قلمرو به آوازه‌خوانی مشغولند بطوریکه در دیگر فصل‌ها چنین نغمه‌سرایی‌ کمتر از آنان دیده می‌شود. با به دنیا آمدن جوجه‌ها نیاز به غذا در نزد پرندگان دوچندان می‌شود و آنها ترس را کنار گذاشته و برای یافتن غذا به هر مکانی سرکشی می‌کنند و به همین سبب دیدن آنان در بهار بسیار راحت‌تر از سایر فصل‌هاست.

در بهار، ساخت آشیانه و زادآوری باعث می‌شود پرندگان در مسیرهای خاصی تردد کنند و در مکان‌های مشخص و قابل تکراری دیده شوند که در این صورت با زیر نظر گرفتن آنها براحتی می‌توان رفتارهای گوناگونشان را دیده و ثبت کرد. جنب‌وجوش آنان در هنگام صبح و عصر برای سیر کردن جوجه‌ها بیشتر نمایان است و فرصت‌های نابی را در اختیار پرنده‌نگرها قرار می دهد که با احتیاط و رعایت اصول پرنده‌نگری مسئولانه و بدون وارد کردن استرس به آنها به قلمروشان نزدیک شوند و از دیدن آنها لذت ببرند.

نکاتی که به هنگام پرنده نگری لازم است بدانیم:

بهار فصل گشت و گذار انسان در طبیعت است و بد نیست که پرنده‌نگری مسئولانه نیز در شمار تفریحات نشاط‌انگیز بهاری انسان جای گیرد، اما با رعایت اصولی که به طور خلاصه چنین است:

  • هرگز به لانه پرندگان نزدیک نشویم،
  • به تخمها، جوجه‌ها و خود آشیانه دست نزنیم
  • حتی اگر جوجه‌ای از لانه بیرون افتاده در چرخه زندگی پرندگان دخالت نکنیم.
  • هنگام ورود به قلمرو آنان با احتیاط و بی‌سروصدا وارد شویم و چیزی را در اطراف قلمرو تغییر ندهیم.
  • از ایجاد بوهای گوناگون از دخانیات گرفته تا آتش و عطرهای مختلف پرهیز کنیم.
  • اگر قصد نزدیک شدن به پرنده‌ای داشتیم با لباس‌های همرنگ طبیعت وارد شویم و بصورت خم شده و یا نشسته و یا حتی سینه‌خیز به پرنده نزدیک شویم.
  • در تعداد زیاد وارد قلمرو پرندگان نشویم و در این صورت به نوبت و در تعداد کمتر و با فواصل زمانی کافی در قلمرو آنان حضور یابیم.
  • از ایجاد سروصدا و ساز و آواز و حتی گفتگوهای با صدای بلند در قلمرو پرندگان موکدا پرهیز کنیم.
  • همیشه یادمان باشد که پرندگان براحتی در اثر استرس‌های کوچک لانه و جوجه‌هایشان را ترک می‌کنند و ما مسئول از بین رفتن نسل‌های جدید آنها خواهیم بود اگر مسئولیت‌پذیر نباشیم و شرایط لازم را رعایت نکنیم.

با توجه به نکاتی که بیان شد و حساسیت پرندگان لازم است که به هنگام طبیعت گردی در نوروز و به ویژه پرنده نگری به موارد ذکر شده دقت نمود. به این ترتیب علاوه بر لذت شخصی، به امنیت و حیات پرندگان و سایر موجودات نیز احترام گذاشته و به نوعی در حفاظت حیات وحش و پرندگان گام برداشته ایم.

کلید های شناسایی پرندگان

پرنده‌نگری تفریح سالم و مفیدی است. ما وقتی یک پرنده جدید را در‌طبیعت می‌بینیم به اوج هیجان می‌رسیم. در بعضی از سفرهای پرنده‌نگـــری، گــاهــــی در دفــــتـــر یادداشت خود جلوی برخـــی از‌پرندگان علامت سوال می‌گذاریم و از خـــود می‌پرسیم این کدام پرنده بود. یکی از راه‌های شناخت هرچه بهتر پرندگان این است که زیاد به طبیعت برویم و رفتار پرندگان را با دقت ببینیم، همچنین باید کتاب و منابع را به‌خوبی مطالعه و تصاویر پرندگان را به خوبی ببینیم و بررسی کنیم. به طور معمول پرنده‌هایی که هم خانواده هستند یا زیرگونه‌ها و پرنده‌هایی که در دسته‌بندی‌ها در‌جایگاه گونه‌ای مجزا قرار گرفته‌اند یا حتی پرندگانی که از لحاظ شکل ظاهری به هم شبیه هستند گاهی با یکدیگر اشتباه گرفته می‌شوند و‌شناسایی آنها کمی مشکل است. در بعضی مواقع برای شناسایی آنها باید زمان بیشتری صرف کنیم و به بررسی و دقت بیشتری نیاز است. تفاوت‌ها و شباهت‌های بین دوگونه و بررسی کلیدهای شاخص می‌تواند در شناسایی سریع‌تر پرنده به‌ما کمک قابل توجهی کند. گاهی شباهت‌های ظاهری بسیار زیاد است تا جایی که تنها از روی صدا می‌توانیم دو پرنده را از هم تشخیص دهیم، مانند شباهت بین سسک ابرو زرد و سسک ابرو زرد هیوم که در بیشتر موارد شناسایی آنها از روی صدا انجام می‌شود. یکی از موارد مهم شناسایی پرندگان تشخیص از روی صداست و یکی از راه‌های یادگیری آن تمرین شنیدن صدای پرندگان است. در پرنده‌نگری مراحل بررسی شناسایی پرندگان لذت‌بخش و هیجان انگیز است. در مورد کلید های شناسایی پرندگان که در شناسایی یک پرنده زیاد به کار می‌رود می‌توان به رنگ، فرم کلی بدن و جثه، اندازه و‌فرم نوک، پاها، دم، بال، چشم‌ها، زیستگاه، فصل حضور پرنده و … توجه کرد. هر کدام از این موارد خود به قســـمت‌های مختلف و گســـترده‌ای تبدیـــل مـــــی‌شـــــونـــــد تاجایی که برای مثال در شناسایی از روی بال پرنده باید رنگ، پچ یا پنجره بالی، پرایمری یا شــــاهپرهـــا، خطوط روی بال‌ها (عمودی، افقی، نیم دایره و اریــب، راه راه) و رنگ آنها را در نظر گرفت، این فقط در حالتی است که پرنده نشسته باشد. برای این موارد می‌توان سنگ‌چشم‌ها و چکاوک‌ها را مثال زد. در حالت بال باز هم شرایطی وجود دارد که می‌تواند در شناسایی به ما کمک کند مانند طرح و‌اندازه بال، پهن، دراز، کوتاه یا باریک بودن بال‌ها. برای شناسایی سنقرها، عقاب‌ها و کاکایی‌ها در‌پرواز توجه به کلیدهای مربوط به بال کاربرد زیادی دارد. برای مثال برای شناسایی برخی از‌شکاری‌ها در پرواز باید به خطوط زیر بال، روشنی یا تیر‌گی سرشانه یا خمیدگی بال‌ها، تعداد شاهپرها و رنگ آنها توجه به خطوط زیر بال، نوار حاشیه بال، نوک شاه‌پرها، رنگ شاه‌پرها، خطوط پایه شاه‌پرها یا عدم خط‌‌دار بودن، تفاوت بلندی و‌کوتاهی انگشت‌ها توجه کرد، چون اینها هرکدام در پرندگان متفاوت هستند. ما می‌توانیم با تفکیک هرکدام از‌ کلید های شناسایی پرندگان را تا حدودی به خوبی انجام دهیم. این مواردی که در سطور بالا به آنها پرداختیم در شناسایی هنگام پرواز زیاد کاربرد دارد.یکی دیگر از موارد شناسایی، دم پرنده است و شکل آن که مانند بال پرنده می‌تواند به ما در شناسایی پرندگان کمک کند، دم گرد، بلند، باریک، پهن، کوچک، دوشاخه و …دم گرد، مانند سسک هــــای تالابی و نیــــزار و دم‌چتری، دم کوتاه مانند چکاوک درختی، دم بلند مثل دم‌جنبانک‌ها و پیپت‌ها، دم پهن مانند سارگپه جنگلی، دم مثلثی شکل مثل کرکس‌ها، دم دوشاخه مانند برخی از پرستوهای دریایی و گلاریول‌ها. این چند مثال راجع به شکل کلی دم پرنده بود. حالا اگر بخواهیم طرح دم‌ها را در نظر بگیریم باید به غیر از مواردی که اشاره کردیم، به‌رنگ دم و طرح‌های زیر دم و روی دم پرنده نیز توجه کنیم. در دم پرندگان مشخصه‌هایی وجود دارد که می‌تواند شناسایی را برای ما راحت‌تر کند. از چکچک‌ها در پرندگان کوچک گرفته تا سارگپه‌ها در پرندگان بزرگ جثه.رنگ حاشیه دم و نوار انتهای آن و همین‌طور خطوط عرضی بر روی دم نیز می‌تواند از کلیدهای شناسایی برای ما محسوب شود. پوشپرهای زیر دم و روی دم یا دمگاه پرنده و رنگ و‌اندازه آنها نیز در شناسایی پرندگان نقش دارند. در‌برخی پرندگان توجه به پوشپرهای زیر دم و‌خالدار بودن یا عدم خال بر روی پوشپرها می تواند برای شناسایی به ما کمک کند. یکی از تفاوت‌های مهم در بلبل معمولی و بلبل خالدار توجه به همین پوشپرهای زیر دم آنهاست.توجه به جزییات بال پرندگان نیز در صورتی که برای مثال از پرنده عکس گرفته‌ایم یا تصویر آن را در اختیار داریم می‌تواند شناسایی را ساده‌تر کند.

یکی دیگر از کلید های شناسایی پرندگان ، فرم کلی بدن آنهاست. در این حالت شاید اندازه پرنده، دوکی شکل بودن، کشیدگی، چاقی یا لاغری آنها می‌تواند شناخت کلی از پرنده را برای ما نمایان کند. برای مثال ما گاهی مبنای شناسایی یک پرنده را بر‌اساس پرنده‌هایی که زیاد دیده‌ایم و از آنها شناخت داریم، قرار می‌دهیم. به این ترتیب برای مقایسه پرندگانی که دارای جثه متوسط هستند کبوتر یا کلاغ و برای پرندگان کوچک و گنجشک سانان، گنجشک خانگی و همچنین برای پرندگان آبزی و کنار آبزی می‌توانیم اردک سرسبز و کاکایی سرسیاه را مبنای شناسایی قرار دهیم. برخی پرندگان را با یک‌بار دیدن می‌توانیم برای همیشه در ذهن خود ثبت کنیم. با‌توجه به شکل ظاهری و رنگ منحصر به فرد یک پرنده آن را با هیچ‌گونه دیگری اشتباه نمی‌گیریم، برای مثال زاغی را چون رنگ خاص سیاه و سفید و دم دراز و منقار بلند دارد و در بین پرندگان ایران این نوع رنگ کم نظیر است و فقط همین گونه را با این مشخصات کلی داریم آن را با هیچ گونه دیگری اشتباه نمی‌گیریم و همچنین پری‌شاهرخ را که رنگ و فرم زرد و سبز خاصی دارد یا برای مثال طوطی که در بین پرندگان ایران فقط آنها هستند که رنگ سبز دارند و‌به‌طور تقریبی برای همه ما شناخته شده اند. کلیدهای مربوط به چشم پرنده را هم می‌توانیم برای شناسایی برخی از پرندگان به کار ببریم، مثل رنگ چشم پرنده، خطوط اطراف چشم مانند ابرو، حلقه دور چشم، خط چشم یا فاصله چشم تا منقار. تفاوت رنگ چشم برخی پرندگان در شناخت آنها موثر است. برای مثال رنگ چشم در قوشر ها زرد و قرمز و‌در‌شاهین ها سیاه است. با شناخت این کلید کوچک می‌توانیم به راحتی خانواده این پرندگان را از‌هم تشخیص بدهیم.یکی دیگر از کلیدهای شناخت پرندگان فرم و شکل پاست. اندازه ساق یا‌ناخن ها، کلفتی یا باریکی، پردار بودن یا بدون پر، انگشت‌های دارای پرده و رنگ پا در شناسایی پرندگان نـــقــــش دارد، مانند رنگ زرد، سبز، صورتی یا نارنجی، قرمز، ســــیـــــاه و حتــی قهوه‌ای که در آبچلیک‌ها و پی‌پت‌ها و سسک‌ها کلیـــــد مناسبـــــی بــــرای شناخت آنهاست.یکی دیگر از کلید های شناسایی پرندگان نوک آنهاست که بررسی آن در‌شناسایی پرندگان زیاد کاربرد دارد. وقتی در مورد نـــوک خمیده صحبت می‌کنیم اولین پرنده‌ای که به ذهنمان می‌آید عقاب است و بعد از آن طوطی. مـــــا حـــتـــی در فرهنگ عامیانه خود نیز به کسانی که بینی بزرگ و خمیده‌ای دارند، بینی یا دماغ عقابی می‌گوییم.شناسایی پرنده بر اساس نوک، بیشتر در‌مراحلی به کار می‌رود که شناسایی آن از روی جثه یا کلیدهای دیگر امکان‌پذیر نباشد. زمانی که می‌دانیم پرنده در کدام خانواده قرار دارد‌ وقتی که براساس کلیدهای دیگر برای شناسایی پرنده به‌نتیجه نرسیده‌ایم می‌توانیم از این کلید برای شناسایی استفاده کنیم. در این صورت باید چه مواردی را در نظر بگیریم که شناسایی بهتر صورت بگیرد؟ دقت در اندازه نوک پرنده، کوتاه یا بلند، باریک یا کلفت، خمیده یا مخروطی شکل بودن و‌رنگ نوک می‌تواند ما را در شناخت بهتر پرنده کمک کند. مانند رنگ نوک توکای سیاه و برخی از سسک‌ها یا نوک آبچلیک‌ها و کاکایی‌ها. شاید با خواندن و دیدن کلیدهای شناسایی پرندگان در ابتدا دچار سردرگمی شویم و به خودمان بگوییم که چقدر سخت و پیچیده است، اما با چند بار دیدن پرندگان در طبیعت و دقت به رفتار و حالات پرندگان اصلا نیازی نیست همه کلیدها با هم به‌کار ببریم . ما به طور کاملا آگاهانه می‌توانیم توصیف کلی از پرنده داشته باشیم، آن را در ذهن متصور سازیم، حتی بر روی کاغذ تصویر پرنده را نقاشی کنیم.برای شناخت کلی یک پرنده اصلا نیاز نیست همه کلیدها را با هم به کار ببریم، مانند حروف الفبا که نیاز نداریم برای نوشتن یک متن تک‌تک حروف را دوباره از اول بررسی کنیم تا بتوانیم با آنها کلمه و‌جمله‌ای بسازیم و بنویسم. کلیدهای شناسایی پرندگان نیز چنین حالتی دارند، آنها با تمرین کردن در ذهن ما شکل می‌گیرند و تنها نیاز به ارائه دارند. فقط در مواردی که شناسایی کمی پیچیده می‌شود می‌توانیم به این جزییات توجه کنیم.شناسایی پرندگان با دانستن این کلیدها به تنهایی ممکن نمی‌شود گرچه به راحتی بسیاری از گونه‌ها را از هم تشخیص می‌دهیم و می‌توانیم در دسته‌بندی راسته یا خانواده مربوطه قرار دهیم. علاوه بر همه اینها و در زمانی که شناسایی یک پرنده مشکل می‌شود، باید شناخت کلی از رفتار و تغییرات فصلی و سنی که در رنگ و طرح پرهای پرندگان ایجاد می‌شود و همچنین زیستگاه پرندگان نیز داشته باشیم. ما باید پرندگان را در طبیعت به طور مرتب ببینیم و‌آنها را مورد بررسی قرار دهیم. دنیای پرنـــدگان دنیـــای شگفت‌انگیزی اســت و‌مشــاهـــده و شناخت پـــرنـــدگــــان آن را زیباتـــر و‌جذاب‌تر‌می‌کند.

عجایبی از کلاغ‌ها !

کلاغ سیاه ها و دیگر گونه ها از خانواده کلاغ ها، از جمله پرندگانی هستند که به وفور در سطح شهر و در معابر عمومی دیده می شوند. پرندگان به پارک ها و فضاهای مختلف شهری می آیند . از این رو گفته هایی در مورد زیست و رفتار این پرنده نیز نسبتا زیاد است. یکی از گفته هایی که در مورد پرندگان شنیده می شود میزان هوش در پرندگان است. برترین های دنیای پرندگان را می توانید در مقاله مربوط به آن بخوانید که در آن به کلاغ ها به عنوان باهوش ترین پرنده نیز اشاره کرده است. اما به راستی حقایق کلاغ ها چیست؟

کلاغ‌

کلاغ‌ها در ردیف باهوش‌ترین پرندگان جهان قرار دارند و قادر به حل مسائل پیچیده‌ای هستند. آنها در طی آزمایشات متعدد، هوش سرشار و حافظـــه‌ قدرتمنـــد خـــود را بـــه اثبات‌رسانده‌اند. کلاغ‌ها در کار تشخیص چهره، تخصص فوق‌العاده‌ای دارند و دارای حافظـــه‌ای هستند که به شکل مادام‌العمر تصویر افراد خوب و بد را برایشان نگهداری می‌کند.
در طی آخرین آزمایشاتی که در این‌ باره انجام گرفته، نتایج حیرت‌آور آن، دانشمندان را با این پرسش سخت رو به‌ رو کرده که کلاغ‌ها به چه منظوری این حجم از اطلاعات را به‌صورت مادام‌العمر نگهداری می کنند و حتی به‌صورت وراثتی به نسل‌های بعد هم انتقال می‌دهند.

رفتگران طبیعت

کلاغ‌ها در زمره رفتگران طبیعت هستند که در پاک نگاه داشتن آن سهم بسزایی دارند. آنها همچنین از نظافت لانه خود نیز به دقت مراقبت می‌کنند. جوجه کلاغ‌ها از بدو تولد یاد می‌گیرند که فضولات خود را در لانه رها نکنند و به‌جای آن در هنگام حضور و آمادگی والدین و به طور معمول پس از تغذیه، فضولاتشان را به درون منقار والدین می‌ریزند و آنها نیز بلافاصله به‌سوی مکانی دیگر برای دفع آن پرواز می‌کنند و این جریان به‌دفعات در طول روز تکرار می‌شود.

کلاغ ابلق

کلاغ‌های ابلق(معمولی) در آسمان و در هنگام پرواز بسیار قوی ظاهر می‌شوند و کمتر پرنده‌ای وجود دارد که یارای مقابله با آنها را در هنگام پرواز داشته باشد، آنها همچنین از معدود پرندگان روزفعالی هستند که شب‌ها نیز قادر به پرواز بوده و حتی دیده شده که آموزش پرواز شبانه را برای جوجه‌های خود به اجرامی‌گذارند.
برخی از گونه‌ها از جمله کلاغ‌های ابلق‌ و کلاغ‌های سیاه بسیار اجتماعی هستند. در بین اجتماعات کلاغ‌های ابلق که در حاشیه شهرها و در نزدیکی آبگیرها زندگی می‌کنند، دیده شده که آنها ساعتی قبل از غروب آفتاب، در کنار آبگیرها گردهمایی‌های بزرگی تشکیل می‌دهند و همزمان به نظافت و همنشینی با یکدیگر می‌پردازند.

مهاجرت

کلاغ‌های سیاه نیز که زندگی مهاجرتی دارند در آغاز سفر، کلونی‌های بسیار بزرگی که به طور معمول تا حدود ده ها هزار پرنده را دربرمی‌گیرد، تشکیل می‌دهند و اقدام به مهاجرت می‌کنند. سلسله مراتب قدرت و تقسیم وظایف در بین این دوگونه کلاغ به شکل‌های گوناگونی وجود دارد

در نواحی مرکزی ایران، اصفهان یکی از مقاصد مهاجــــرت هزاران کلاغ سیاه است که از ابتدای پاییز تا اواخر زمستان مهمــــان ایــــن منطقــه می‌شوند. کلاغ‌های سیاه روزها را در مزارع حاشیه شهر به تغذیه می‌پردازند و در هنگام غروب آفتاب بر روی درختان بلندی در همان مناطق گرد هم می‌آیند، دقایقــی را به استراحت و همنشینی می‌گذرانند و همزمــــان اقدام بــــه سازماندهی مجدد گروه می‌کنند و بلافاصله بعد از غروب آفتاب که تاریکی بر زمین چیره می‌شود پرواز شبانه خود را به سمت مناطق امن خارج از شهر آغاز می‌کنند.

در بین اعضای این گروه‌ها، برخی دارای وظایف بیشتری برای سازماندهی و راهبری گروه هستند که عصرهنگام با پرواز در منطقه و استفاده از آواهای خاص، افراد گروه را به گردهمایی قبل از پرواز هدایت می‌کنند و تا لحظه حرکت، این عمل تکرار می‌شود.

غراب

غراب بزرگ‌ترین عضو خانواده کلاغ‌هاست که در نواحی مختلف ایران در بیابان‌ها و کوهستان‌ها دیده می‌شود. غراب ها کمتر به‌صورت اجتماعی دیده می‌شوند و بیشتر به شکل خانوادگی در قلمرو گسترده خود زندگی می‌کنند. آنها بینایی بسیار قوی دارند به‌طوری‌که از فواصل بسیار دور و از بلندای آسمان وجود غذا بر روی زمین را تشخیص می‌دهند.

در جریان یک تحقیق کوتاه مدت بر روی یک خانواده غراب که توسط موسسه پرنده شناسان آوای بوم در حاشیه شهر اصفهان انجام گرفت، به وضوح مشخص شد که این خانواده غراب از کیلومترها دورتر حضور محقق را که هر روز مقداری غذا برای آنها می‌برد، تشخیص می‌دادند و به سرعت در محل حاضر می‌شدند.

در ابتدای این تحقیق محل ملاقات با این پرنده‌ها در ارتفاعات بالا بود، اما پس از گذشت مدتی، زمانی که صعود به ارتفاعات بالا میسر نشده بود، در آن چند روز غراب‌ها با احتیاط فراوان به ارتفاع پایین می‌آمدند. در جریان این تحقیق مشخص شد که تغذیه دستی پرندگان وحشی، گذشته از مضرات بسیاری که کارشناسان گوشزد می‌کنند باعث تداخل و هرج و مرج در قلمرو پرندگان و درگیری آنان می‌شود، همچنین تغذیه دراز مدت می‌تواند توانایی پرندگان در رقابت بر سر غذا و قلمرو را مختل کند.

از دیگر مشاهدات این تحقیق این بود که غراب‌ها نیز همانند بسیاری از پرندگان دیگر در هنگام پرواز قدرت مانور کافی برای مقابله با کلاغ‌های ابلق را ندارند به همین دلیل غذا را تا ارتفاعات بالا به‌صورت پیاده حمل می‌کردند و پس از اطمینان از دور شدن کافی از ابلق‌ها به پرواز در می‌آمدند. شایان ذکر است که حضور کلاغ‌ها در طبیعت به‌عنوان رفتگرانی پرکار، مفید و ضروری است. همچنین برخلاف تصور عامه، کلاغ‌ها از جمله کلاغ های سیاه نیز همانند بسیاری از جانداران دیگر از روش‌های کنترل جمعیت تبعیت می‌کنند مگر در مناطقی که انسان با تخلیه و رهاکردن زباله‌های خود و دخالت‌های دیگر در اکوسیستم‌ها، نمودارهای جمعیتی این پرندگان را دستخوش تغییرات زیان‌آور می‌کند.

خیلی دور، خیلی نزدیک

زمانی تصور می‌کردم شگفتی طبیعت جهان تنها در ژرفای اقیانوس‌ها، دل جنگل‌های آمازون و صحراهای آفریقا وجود دارد و ساده‌ترین راه دسترسی به آنها هم چیزی نبود جز لم دادن جلوی جعبه جادویی و تماشای قطبین و استوا از روی کاناپه و احساس شعف از امکان دیدار با خرس گریزلی بدون ترس از احتمال حمله آن و دیدن گذشت چهار فصل جزیره گالاپاگوس در کمتر از یک ساعت! پس از مدتی دریافتم که شگفتی طبیعت ایران نیز بسیار است و حرف های ناگفته زیاد دارد. تالاب ها ، زاغ بور ، طناز دشت کویر ، سیاه خروس ، عقاب مار خور ، شاه بوف تنها گوشه ای از این شگفتی های طبیعت هستند.

در این میان «انجمن پرنده‌شناسان آوای بوم و مرکز پرنده‌نگری اصفهان در پارک کوهستانی صفه» به کمک راهنمایان مجرب و دلسوز خود، نقش مهمی را ایفا می‌کند. این مرکز با برگزاری برنامه‌های پرنده‌نگری شهری در فصول مختلف و ترویج نگاه دقیق به طبیعت، پرندگان و همه‌ موهبت‌های الهی ، شرایط را برای تفریحی توأم با آموزش برای همه شهروندان و علاقه‌مندان فراهم کرده است.

شگفتی طبیعت ایران

می‌توان به مواهب طبیعی ایران، آبشار مارگون، قله دماوند و لاله‌های واژگون خوانسار هم بالید! ضمن اینکه یاد گرفتم از خرید جانوران تاکسیدرمی شده و کمک به این تجارت کثیف دست بردارم و احساس نیاز به نزدیکی با طبیعت را با رفتن به آکواریوم، باغ پرندگان و باغ وحش های مختلف ارضا نمایم و افتخار کنم که جانوران مورد علاقه‌ام را نه از طریق تلویزیون و خرید گونه‌های تاکسیدرمی شده که از نزدیک و در این باغ‌ها ملاقات می‌کنم و احساس پیروزی از اینکه بوی گل‌ها را در باغ گل‌ها می‌توانم حس کنم و این قطعا از طریق تماشای مستند مقدور نبود!

در آن زمان برای من درک شگفتی‌های طبیعت، تنها از پشت شیشه تلویزیون و میله‌های قفس و شیشه‌های آکواریوم امکان پذیر بود، چرا که نه نگرانی از حمله گرگ‌ها داشتم و نه ترس از گزش پشه مالاریا و صاعقه و رفتن تیغ در پا! همه چیز ایمن و مطلوب! و البته حس تقدیر از کسانی که این خطرات را به جان می‌خریدند تا ما به راحتی به تماشای این شگفتی‌ها بنشینیم. تا اینکه به صورت تقریبا اتفاقی با طبیعت نزدیکم کمی آشناتر شدم. اینجا بود که به یکباره پرده‌هایی کنار رفت و چیزهایی خود را برایم به نمایش گذاشتند که از ندیدن و نشنیدنشان تا آن روز حیرت کردم!

تازه فهمیدم در باغ کوچکی که هر ماه می‌رفتیم و در آن فـقـط کـلاغ و گـنـجـشک به چشمم می‌خورد، بیش از بیست گونه پرنده رفت و آمد و حتی لانه دارند و حالا ده‌ها صدای مختلف از آنها می‌شنیدم. آن موقع بود که درک کردم دیدن ببر بنگال از پشت میله‌های قفس با لذت دیدن گله آهوان در زیستگاه واقعی‌شان قابل قیاس نیست !بنابراین گشتم تا هر چه نزدیک‌تر به خود، شگفتی‌های اطرافم را دریابم.

جست‌وجوهایم را که از بیابان و جنگل و تالاب شروع کرده بودم، به شهر معطوف کردم و آن وقت بود که متوجه نوک‌زدن‌های مکرر دارکوب سوری به درختی در خیابان استانداری و پرواز طوطی‌های طوق صورتی بر فراز باغ غدیر شدم و چه زیبا بود استشمام بوی درمنه‌ها در بیابان های مجاور شهر و دیدن شیطنت سنجاب‌ها در پارک جنگلی ناژوان! و حال به عنوان یک راهنمای رسمی طبیعت‌گردی، دوست دارم در پرسه‌زنی در داخل یا حومه شهر و روستا، لذت جست‌وجو و مشاهده دقیق طبیعت «نزدیک» را با دیگران به اشتراک بگذارم.

کلام آخر:

دوست دارم بچه‌ها به جای ترس و واکنشی مانند پرتاب لنگه کفش، از دیدن مراحل رشد مارمولک داخل انباری و دانستن خصوصیات جالب آن لذت ببرند. دلم می‌خواهد نشان دهم که ساعت و روز و فصل و به طور کلی «زمان»، از طبیعت مستقل نیست و دیدن مارهای باغ وحش در زمستان همان قدر مضحک است که خوردن خربزه در آن فصل انسان را بیمار می‌کند! شگفتی طبیعت ایران بخشی از شگفتی طبیعت جهان است که در جایگاه و موقعیت خود زیبا و شگفت انگیز است. 

اثرات پرنده ‏نگری بر کودکان و نوجوانان

ارتباط کودک و طبیعت یکی از موثرترین راه های ایجاد حس تعلق نسبت به محیط زیست برای کودک است. پیش تر در مورد اینکه چگونه پرنده نگری سلامت روان شما را ارتقا می دهد نوشته ایم که پیشنهاد می شود آن را مطالعه کنید. کشف طبیعت و شگفتی‏ های آن برای کودکان بسیار جذاب است. یکی از این شگفتی‏ ها پرندگانند. تماشا کردن و شناخت پرندگانی که در زیستگاه ‏های اطراف ما زندگی می‏ کنند، سرگرمی فوق ‏العاده مفرح و سالمی برای خانواده‏ هاست و هم‏زمان، ارزش احترام و دلسوزی برای طبیعت را نیز به کودکان آموزش می ‏دهد. تنوع پرندگان در زیستگاه ‏های اطراف ما نقش مهمی در علاقه ‏مند ساختن کودکان به طبیعت دارد و در تمام طول سال حضور گونه ‏های جدید و در حال مهاجرت، جذابیت ‏های جدیدی را برای کودکان فراهم می ‏کند. پرنده بان جوان سطحی از عضویت در انجمن آوای بوم است که برای کودکان علاقه مند به پرندگان و پرنده نگری در نظر گرفته شده است.

نگارنده: محمدعلی آقاابراهیمی

پرنده نگری در فصول مختلف

فصل‏ های بهار و پاییز که فصل مهاجرت جمعی پرندگانند، پدیده‏ های طبیعی برجسته‏ ای را برای کودکان به نمایش می‏گذارند و این پرسش را در ذهن پرسشگر آنها ایجاد می‏کنند که این پرندگان کوچک خستگی‏ ناپذیر چگونه قاره‏ ها را طی می‏کنند و به مقصد می‏رسند.کودکان با بهره‏ گیری از حافظه‏ قوی و هوش بالا، با بررسی تفاوت‏ ها و شباهت‏ های پرندگان و پس از کسب اندکی تجربه، با تمرکز بر مشاهده‏ رفتار آنها و همچنین دقت در نوع آواز و اصوات آنها، مهارت خود را در شناسایی پرندگان به سرعت افزایش می‏دهند. آنها یاد می‏ گیرند که از مجموع این اطلاعات، برای شناسایی پرنده‏ ها استدلال کنند.

کودکان با شرکت در تورهای پرنده ‏نگری می‏ آموزند که به زیستگاه ‏های طبیعی حیوانات احترام بگذارند، به درختان آسیب نزنند، در زیستگاه‏ هایی که پرندگان لانه دارند، آهسته و بی‏ سر‏و‏صدا حرکت کننـــد و هـرگــز به لانـــه پرندگان نزدیک نشوند. آنهـا یــاد می‏ گیــرنــد که پـرندگان به بو و تماس انســـان حســـاس‏ اند و حضــور انسان در نزدیکی لانه ‏های فعال پرندگان سبب می‏شود آنها دچار استــرس شوند و حتی شاید لانه‏ خود را ترک کنند. به همین دلیل است که کودکان باید بدانند که باید به سرعت قلمرو لانه پرندگان را ترک کنند. کودکان یاد می‏ گیرند که جوجه‏ های تازه متولد‏ شده‏ پرندگان را از طبیعت خارج نکنند و همواره به یاد داشته باشند که مادر جوجه ‏ها در همان نزدیکی منتظر است.

ابزار و تجهیزات پرنده نگری

تجهیزات لازم برای حضور کودکان در پرنده ‏نگری بسیار ساده و ارزان است. لباس همرنگ طبیعت، یک بطری آب، یک کوله‏ پشتی شامل تنقلات، یک دوربین دوچشمی و یک کتاب صحرایی شناسایی پرندگان، همه‏ تجهیزاتی هستند که برای این برنامه لازم است. همچنین اگر به محیط‏ های ناهموار و مناطقی با درجه‏ سختی بالاتر می‏روید، همراه داشتن جعبه‏ کمک ‏های اولیه و مجهز بودن به کفش و لباس مناسب، بسیار مهم است.همراه داشتن دوربین دیجیتال و دفترچه‏ یادداشت و مداد به کودکان کمک می‏کند که مشاهدات خود را ثبت کنند. علاوه‏ بر‏این، آنها به کمک دوربین دیجیتال با عکاسی آشنا می‏شوند و فرصتی به‏ دست می ‏آورند که به ‏تدریج آرشیوی از عکس‏ های پرندگان مهاجر و مقیم منطقه‏ خود را برای ردیابی جمعیت آنها، تهیه کنند.

شرکت در تور زیر نظر راهنمای پرنده‏ نگری، برای کودکان این امکان را فراهم می‏ سازد که با سهولت بیشتری با پرندگان یک منطقه آشنا و از اطلاعاتی که قبلا گردآوری شده است و نقشه‏ ها و بروشورهای پرنده‏ شناسی آن منطقه بهره‏ مند شوند.پرنده‏ نگری برای کودکان کم ‏سن‏ تر باید از محیط ‏های اطراف محل زندگی‏شان، آغاز شود و به این منظور والدین می‏توانند برای جذب پرنده ‏ها در اطراف محل سکونت خود، اقدام به نصب آشیانه‏ های استاندارد و یا ظروف مخصوص غذاخوری پرندگان کنند.

تحقیقات جدید نشان داده است که ارتباط کودک و طبیعت از جمله پرنده‏ نگری می‏تواند استرس را از کودکان دور کند، مهارت ‏های یادگیری آنها را افزایش دهد و قدرت تجزیه و تحلیل، استدلال، ارائه‏ فرضیه و نتیجه‏ گیری را در آنها تقویت کند و همچنین کودکان را برای انجام بهتر تکالیف درسی یاری رساند. بدیهی است که گردش تفریحی سرگرم‏ کننده همراه با جست وجو و شناخت پرندگان در دل طبیعت، برای همه‏ دروس مقطع ابتدایی بسیار سودمند خواهد بود. شمارش و آمار برای ریاضی، بررسی ابعاد و طرح ‏های بال و پر پرندگان برای هندسه و تمرکز بر رفتار زادآوری، تغذیه و لانه‏ سازی پرندگان برای درس علوم با آموختنی‏ های جدیدی همراه خواهد بود و همه‏ این دستاوردها شناخت بیشتر عالم هنر را برای کودکان امکان‏پذیر می‏ سازند.

باید ها و نباید های پرنده نگری

باید ها و نباید های پرنده نگری چیست؟ پرنده نگری مانند هر فعالیت دیگری قوانینی دارد. باید ها و نبایدهایی که نه تنها زمانی که در طبیعت هستید بلکه در محیط شهری و اطراف محل زندگیمان نیز باید به آن توجه کنید. وقتی برای تفریح پرنده‌ نگری به دل طبیعت می‌روید قبل از هرچیز باید به این نکته توجه کنید که ارزش پرندگان و تاثیرات سلامت زندگی آنها و محیط زیست بر بقای بشر به طور کامل متقابل است.باید توجه داشته باشید که کوچک ترین رفتار یا عاداتی ممکن است تاثیراتی برزندگی ما و پرندگان بگذارد، به این دلیل در تمام دنیا کدهای اخلاقی مورد قبولی وجود دارد که باید به آنها توجه کنید.

کد های اخلاقی پرنده نگری


  • نباید لانه پرنده‌ها را لمس کرد یا حتی به آنها نزدیک شد. امنیت لانه در خطر می افتد و ممکن است پرنده لانه‌ خود را ترک کند.پرنده‌ای که برای انتخاب محل لانه سازی، مراحل ساخت لانه، جذب جفت و زادآوری هفته ها انرژی بسیاری صرف کرده ممکن است قلمرو، لانه و حتی جوجه های خود را رها کند.
  • به پرندگان غذا ندهید. پرندگان خود قادر به یافتن غذا هستند و نیازی به کمک ما ندارند، با غذا دادن به آنها رفتار طبیعی آنها را تغییر ندهید. بارها دیده‌ایم که افرادی در کناررودخانه‌ها ایستاده وبرای پرندگان غذا پرتاب می‌کنند، این کار نه تنها باعث آلودگی آب و محیط طبیعی می‌شود بلکه ممکن است پرنده با خوردن آنها آسیب بسیاری ببیند. پرندگان ممکن است با یک دانه پفک که ارزش غذایی برای آنها ندارد، بدنشان ضعیف شود وحتی از بین بروند.
  • هنگام پرنده نگری سکوت را رعایت کنید و لباس‌هایی متناسب با رنگ محیط بپوشید. به یاد داشته باشید که در قلمرو آنها هستید و نباید موجب استرس آنها شوید.
    باعث آلودگی آب، خاک و زیستگاه پرندگان نشوید.
  • در طبیعت ممکن اســـت به جوجه پرندگانی بر بخورید که از لانه بیرون افتاده اند. هرگز تلاش نکنید آنها را به لانه برگردانید!چرا که در چرخه طبیعت، حیواناتی وجود دارند که بخشی از غذای آنها، جوجه‌های بیرون افتاده از لانه هستند و چنانچه شما این جوجه‌ها را به لانه برگردانید، با دست بردن در طبیعت موجب گرسنه ماندن این جانداران خواهید شد.
  • اگر لاشه پرنده‌ای را دیدید به آن دست نزنید. آنها جزئی از چرخه غذایی هستند. تنها در صورتی که لاشه ای کنار جاده بود آن را به بیرون جاده بیندازید، چرا که تعداد زیادی حیوان برای رسیدن به این لاشه‌ها تصادف می‌کنند و زیر لاستیک ماشین‌ها ازبین می‌روند.
  • هرگز پرنده‌ای را بدون مشورت با کارشناسان مرتبط در محیطی رها نکنید. چنانچه پرنده ای در مکان و زمان نامناسب رها شود موجب مرگ آن می‌شود.به یاد داشته باشیم در طبیعت هیچ اثری جز رد پا از خود بر جای نگذاریم و چیزی جز عکس و خاطره همراه نیاوریم.

امیدواریم که در این مطلب باید ها و نباید های پرنده نگری را به خوبی بیان کرده باشیم.

به نقل از مهسا هاشمی در اصفهان زیبا

مانتیس ها و خوردن پرندگان!

آیا می دانید مانتیس چیست ؟ ممکن است تا به حال اسم مانتیس را هم نشنیده باشید و حال این سوال برایتان ایجاد شده است که اصلاً مانتیس چیست ؟  مانتیس های شکارچی در سراسر جهان پرندگان را می کشند و مغز آنها را می بلعند! پاهای جلویی مانتیس که بالا آمده و به حالت عبادت خم شده اند ممکن است شما را مجاب کند که این شکارچی حیله گر موجودی لطیف و عضوی شرافتمند در قلمروی حشرات می باشد. اما گول نخورید! یکی از این پرندگان که در سراسر جهان قربانیان این حشره شکارچی است مرغ مگس خوار است. در این مقاله سعی می کنیم سوال ” مانتیس چیست ” شما را پاسخ دهیم. پس برای اینکه بدانید مانتیس چیست همراه با ما این مقاله را بخوانید.

اگر به دلایل بیشتری برای اثبات این که این گوشتخوار شیطانی تهدیدی برای حیوانات و حشرات مشابه خود محسوب می شود نیاز داشته باشیم٬ اکنون این دلیل را داریم. طبق شواهد جدید جانورشناسان٬ این موجودات مرموز در سراسر دنیا٬ پرندگان را می کشند و مغز آنها را می بلعند.

رفتار طبیعی مانتیس ها

اگر به نظر میرسد که مانتیس ها توسط نوعی بیماری زامبی وار! مسموم و وادار به انجام این شکارها شده اند٬ نگران نباشید! چنین اتفاقی نیفتاده است (البته تا جایی که ما می دانیم). حقیقت اینست که این حرکت صرفا نوعی رفتار طبیعی بی نظیر است.

اما از آنجایی که طبق داده های قبلی مانتیس ها به ندرت مهره داران کوچک ازجمله قورباغه ها٬ مارمولک ها و مارها را طعمه قرار می دهند٬ علاوه برخوراک متداولشان (بندپایان) تاکنون دانشمندان سرنخی از جهانی بودن این رستوران سرو پرنده! نیافته بودند.

طبق گفته ی مارتین نیفلر پژوهشگر دانشگاه بسل سوییس٬ این حقیقت که خوردن پرندگان در مانتیس ها هم از نظر تاکسونومی و هم جغرافیایی بسیار متداول است کشفی جذاب و تماشاییست.

تیم نیفلر تمامی مستندات در دسترس را در این باره بررسی نمودند و دریافتند که این پدیده ی طبیعی در 13 کشور مختلف در تمامی قاره ها بجز قطب جنوب مستندسازی و ثبت شده است. مانتیس هایی که حدود 24 گونه مختلف پرنده را شکار می کردند.

از زمان اولین مشاهده در سال 1864پژوهشگران 147 مورد گزارش از این رفتار را با اکثریت حمله به مرغ های مگس خوار در آمریکا (جایی که پرندگان اکثرا در فیدرهای مرغ مگس خوار مورد هدف قرار می گیرند) دریافت کردند.

روش شکار مانتیس ها

براساس حداقل یکی از مشاهدات این رفتار کاملا مخوف است مخصوصا از آنجایی که مانتیس ها بعنوان شکارچی که طعمه را زنده زنده می خورند شناخته شده اند. یکی از روشهای شکار آنان این است که به پرندگانی که برعکس از شاخه ها آویزان می شوند حمله برده و از طریق یکی از چشم ها به حفره جمجمه دست یافته و بافت مغز پرنده را می خورند.

این حمله توسط پاهای جلویی قوی مانتیس میسر می شود که مانتیس را قادر به گرفتن و ناتوان کردن قربانی می کند. طبق گفته ی دیتریش مبز از دانشگاه فرانکفورت آلمان “آنها طعمه را می گیرند و زمانی که طعمه هنوز زنده است شروع به خوردن آن می کنند تا زمانی که چیزی باقی نماند!”

این واقعا دردناک است!

نگرانی ها و تهدیداتی که مانتیس ها به همراه دارند

ممکن است بسیاری از دوستداران پرندگان یا پرنده نگران به واسطه ی این پدیده نگران جمعیت پرندگان باشند خصوصا درمورد مرغ های مگس خوار در آمریکا.

نیفلر: مطالعات ما حاکی از آن است که مانتیس ها تهدیدی برای جمعیت برخی از پرندگان می باشد.

بنابراین هنگام آزادسازی مانتیس ها جهت کنترل آفات احتیاط بسیار لازم است.

این مطلب توسط فاطمه جنگجو از وبسایت منبع sciencealert.com ترجمه شده است و یافته ها در مجله پرنده شناسی ویلسون گزارش شده اند. در پایان باید گفت درحالی که طبیعت گسترده این شکارچی پرنده برای دانشمندان شگفت انگیز است٬ کن کافمن نویسنده و پرنده نگر بیان می کند که با توجه به کمبود کلی گزارش ها٬ لزومی به نگرانی درباره مرغ های مگس خوار وجود ندارد و گمان نمی کنم به اندازه ای که این رفتار عجیب به نظر می رسد٬ بتواند تهدیدی برای گونه خاصی از مرغ های مگس خوار به حساب بیاید٬ زیرا تاثیر چندانی روی جمعیت کلی ندارد. در نتیجه این رفتار پدیده ای خاص و جذاب به نظر می رسد اما تهدیدی برای جمعیت پرندگان نمی باشد.